پرسش

ناممکن بودن تناسخ

چرا اسلام معتقد به ناممکن بودن تناسخ است؟ آیا ممکن نیست که پس از مرگ روح انسان به بدن دیگری تعلق بگیرد و به زندگی خودش در این دنیا ادامه دهد؟

چکیده پاسخ
تناسخ در نگاه اندیشمندان مسلمان، ناممکن است زیرا روح انسان در فرایند تکاملی خود به مرحله ای از فعلیت می‌رسد. حال اگر پس از مرگ به بدن دیگری تعلق گیرد، لازمه‌اش آن است که دوباره به مرحله بالقوه تبدیل شود. علاوه بر اینکه هر نطفه‌ای در مرحله‌ای از تکامل خودش به روحی دست می‌یابد که با بدن او وابستگی دارد؛ حال اگر تناسخ ممکن باشد معنایش آن است که یک بدن دارای دو روح گردد که ناممکن است. علاوه بر اینکه اگر تناسخ ممکن باشد بایستی افراد خاطرات مربوط به بدن سابق را به یاد داشته باشند در حالی که چنین نیست.
پاسخ کامل

تناسخ به معنای انتقال نفس یا روح انسانی  پس از مرگ به بدنی دیگر در این دنیاست.[1] (در این بحث نفس و روح به معنای همدیگر گرفته شده است و به تفاوت‌های جزئی و تخصصی آن‌ها توجه نمی‌شود)

تناسخ معمولا به عنوان یکی از تئوری‌های زندگی پس از مرگ انسان مطرح می‌شود و در برابر معادباوری قرار می‌گیرد.

البته برخی قرائت‌هایی از معاد نیز وجود دارد که به معنای تعلق نفس انسانی به بدنی دیگر است ولی تفاوت آن نظریات با تناسخ مورد نظر آن است که در آن دیدگاه، نفس انسانی به بدنی غیرمادی و مربوط به عالم پس از مرگ تعلق دارد ولی در تناسخ، نفس انسانی پس از مرگ به بدنی دیگر در همین دنیا تعلق می‌گیرد. ناممکن بودن تناسخ در نگاه ملاصدرا

البته اینکه زندگی فرد در بدن جدید چگونه است، سخنی دیگر است که برخی ازجمله آیین هندو آن را تحت تأثیر زندگی اخلاقی فرد در بدن گذشته می‌دانند.

اندیشمندان مسلمان، استدلال‌های مختلفی برای بطلان تناسخ اقامه کرده‌اند. امروزه بیشتر این استدلال‌ها مبتنی بر نظام فکری صدرالمتألهین (ملاصدرا) تبیین می‌شود چراکه به‌روز‌ترین و کامل‌ترین استدلال‌ها در این زمینه است.[2]

البته این به معنای آن نیست که دیگر اندیشمندان در این باره سکوت کرده‌اند یا دلیل‌های کافی ارائه نکرده‌اند بلکه مقصود آن است که مبانی هستی‌شناختی (فلسفی) ملاصدرا راحت‌تر و جامع‌تر مسئله تناسخ را ردّ می‌کند.

 

دلیل‌هایی بر ردّ تناسخ

از جلمه ادله اندیشمندان بر ناممکن بودن تناسخ می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

 

بازگشت نفس تکامل یافته به بدن مادی

انسان از ابتدای پیدایش خود در این دنیا، حرکتی را از نطفه آغاز می‌کند تا اینکه نفس انسانی (در عرف از آن با عنوان روح نیز یاد می‌شود) پیدا می‌کند و می‌توان از آنجا وی را انسان نامید.

از دیگرسو نفس انسانی مهم‌ترین ویژگی که دارد این است که در ابتدای پیدایش خود وابستگی و تعلق به بدن دارد که در پرتو این رابطه با بدن به می‌تواند کمالات و ویژگی‌هایی را برای خود کسب کند.

انسان در طول زندگی خود به مراحل جدیدی از حرکت خویش می‌رسد و نفس انسانی فعلیت‌های جدیدی را کسب می‌کند تا اینکه با همان مقدار از فعلیت‌ها و کمالات کسب کرده، از بدن جدا می‌شود و مرگ رخ می‌دهد.

پس از این اگر قرار باشد نفس انسانی در عین حال که نفسِ انسان پیشین است و به کمالاتی دست یافته، به بدن جدیدی تعلق بگیرد، لازمه‌اش آن است که دوباره به مرحله قوه بازگردد و دوباره مسیر استکمالی خویش را طی کند که این امر ناممکن است.

 

چند روح برای یک بدن

ناممکن بودن تناسخ

از نگاه فلسفی نطفه انسان در فرایند تکامل به مرحله‌ای می‌رسد که دارای نفس می‌گردد و از آن پس انسان نامیده می‌شود که ترکیبی است از نفس و بدن (جسم و روح). بر این اساس هر بدنی همواره در ابتدای پیدایش خود دارای یک نفس می‌گردد.

حال اگر نفس بعد از مرگ به بدن دیگری تعلق بگیرد، معنایش آن است که بدن جدید علاوه بر اینکه خودش در فرایند تکاملی خود دارای نفس می‌شود، یک نفس تکامل یافته دیگر نیز دریافت کند در نتیجه هر کسی در وجود خودش باید دو نفس داشته باشد[3] و دو روح احساس کند و دونفر باشد در حالی که چنین چیزی ممکن نیست.

 

یادآوری خاطرات

برخی فیلسوفان به این دلیل تناسخ را ناممکن می‌دانند که اگر قرار باشد نفس با همان حالت تکامل یافته خودش به بدن جدید تعلق گیرد بایستی بتواند خاطرات پیشین خود را به یاد آورد در حالی که چنین نیست؛ پس تناسخ ناممکن است.

البته ممکن است کسی ادعا کند که برای انسان‌ها در بدن جدیدشان فراموشی رخ می‌دهد ولی این مطلب اثبات‌گر تناسخ نیست زیرا حداقل آن است که چون چنین خاطراتی به صورت قطعی به ذهن کسی نمی‌آید، نمی‌تواند تناسخ را اثبات کرد.

در واقع برای اثبات تناسخ بایستی اثبات کرد که همه یا برخی از نفوس انسانی، درگذشته به بدن‌های دیگری تعلق داشته است که با توجه به تئوری فراموشی، این مطلب در نهایت یک احتمال خواهد بود نه استدلال قطعی.

پیمایش به بالا