آیا پیامبر (ص) قبائل بزرگ یهود در مدینه را ملزم به اسلام کرد و به خاطر عقایدشان با خشونت با آنها رفتار کرد؟
یهودیان مدینه در عصر پیامبر(ص) سه طایفه بودند: بنیقریظه، بنینضیر و بنیقینقاع. اصل آنها حجازی نبود ولى چون در كتب مذهبىشان خوانده بودند كه پیامبرى از مدینه ظهور مىكند، به این سرزمین كوچیدند و در انتظار این ظهور بودند هرچند بسیاری از آنها پس از بعثت پیامبر(ص) از ایمان به ایشان سر باز زدند.
آنان ابتدا با پیامبر اکرم (ص) پیمان بستند که حسن همجواری با مسلمانان را پاس دارند و از همکاری با دشمنان مسلمانان (مشرکان) و جاسوسی برای آنها بپرهیزند. اما بهتدریج و بهویژه با تشدید تحرکات نظامی دشمن علیه مسلمانان پیمانشکنی را آغاز کردند و با دشمنان همنوا شدند.
طایفۀ بنىقینقاع در سال دوم و طایفۀ بنىنضیر در سال چهارم هجری هریک به بهانهاى پیمان شكستند و به مبارزه با پیامبر(ص) دست زدند. اما مقاومتشان در هم شكست و از مدینه اخراج شدند. بنىقینقاع به اَذرِعات شام رفتند و بنىنضیر به خیبر و شام رانده شدند. بنیقریظه نیز پس از جنگ احزاب پیمانشكنی کردند.
دسته نخست از یهودیان مدینه (بنینضیر)
یکی از خیانتهای بنینضیر این بود كه پس از جنگ احد در سال سوم هجرت، كعببناشرف با چهل نفر از همکیشان یهودیاش به مکه رفتند و با قریشیان مکه پیمان پیکار با پیامبر (ص) بستند.
آنان و ابوسفیان که چهل نفر از مكیان را همراه داشت وارد مسجدالحرام شدند و در كنار كعبه پیمانشان را محكم کردند.
در خیانتی دیگر، مردانی از بنینضیر در زمانی كه پیامبر (ص) برای انجام كاری به قبیلۀ آنان رفته بود توطئۀ قتل ایشان را طراحی كردند. اما پیامبر (ص) با وحی، از هر دو خیانت آگاه شد.
این اقدامات پیمانشكنى یهود را مسلم داشت و پیامبر (ص) دستور محاصرۀ بنینضیر را صادر کرد. چون محاصره چند روز طول كشید پیامبر(ص) براى پرهیز از خونریزى گزینۀ ترک مدینه را به آنان پیشنهاد کرد و آنان پذیرفتند و پیش از کوچ خانههایشان را خراب كردند.[1] قرآن كریم در آیات 2 و 3 سوره حشر به این وقایع اشاره دارد.[2]
دیگر یهودیان مدینه (بنیقریظه)
بنیقریظه به دلیل پیمانشكنی در جنگ احزاب آشكارا خیانت كردند و با ماندن در مدینه و پیوستن به مشركان عرب با مسلمانان جنگیدند.
پس از غزوۀ احزاب پیامبر (ص) مأموریت الهی یافت تا کانون خیانت و توطئه را نابود کند. لذا سپاه اسلام روزهای متمادی دژهای محكم بنیقریظه را محاصره كرد.
چون مقاومت بنیقریظه فروریخت پیامبر (ص) آنان را به پذیرش حکمش فراخواند، اما آنان نپذیرفتند و فقط به داوری سعدبنمعاذ، رئیس قبیلۀ اوس، رضایت دادند، زیرا او در جاهلیت همپیمان آنان بود و انتظار میرفت به نفع آنان حكم كند.
با این حال اما او به كشتن مردان جنگجو و خیانتكار آنان و اسارت شماری دیگر و مصادرۀ اموالشان حکم كرد. در واقع این حکم از آن جهت که مبتنی بر درخواست خود بنی قریظه بود و همچنین از آن جهت که مبتنی بر احکام تورات بود، کاملا عادلانه و منطقی بوده است.
بنابر آیۀ نخست علت این جنگ پشتیبانى یهود بنىقریظه از مشركان عرب در جنگ احزاب بود، بهویژه آنکه اصولاً یهود در مدینه ستون پنجم مشرکان بودند و میکوشیدند تا در هر فرصت مناسب به مسلمانان ضربه زنند.[3]
رفتار پیامبر، رفتاری عقلانی بود
دربارۀ این ماجراها به چند نكته باید توجه کرد:
1) پیامبر (ص) و مسلمانان پیش از عهدشكنی یهودیان زندگی مسالمتآمیزی با آنان داشتند و به اعتقاداتشان احترام میگذاشتند، چنانكه آیاتی نازل شد که اهلكتاب و تعامل سازنده با آنان را به رسمیت شناخت. عمدۀ این آیات را در سورۀ مائده میبینیم.
زمانی با سه طایفۀ مشهور یهود در جزیرةالعرب برخورد شد که پیمان شکستند و انواع خیانتها را در حق مسلمانان روا داشتند و در برهۀ حساس نبرد میان جبهۀ شرک و اسلام با دشمنان مسلمانان همداستان شدند.
روشن است كه هیچ حكومتی با كسانی كه امنیت ملی را به خطر بیندازند و با دشمن بهویژه در زمان جنگ همدست شوند و توطئه کنند، مماشات نمیكند.
2) در این آیات نشانی از اجبار به تغییر عقیده نیست بلکه دلیل برخورد با یهودیان پیمانشكنی و همدستی آنان با دشمن بود نه مسائل عقیدتی.[4] احكام مذكور در سورۀ مائده دربارۀ زندگی مسالمتآمیز با اهلكتاب گواه این مطلب است.
3) آمارهای عجیب از کشتهشدگان در ماجرای بنیقریظه که به 300 تا 700 نفر و حتی گاه به 900 و 1000 نفر میرسد[5] بیتردید اغراقآمیز است و با واقعیتهای آن روزگار سازگار نیست.
بهعلاوه، تناقضهای پرشمار دربارۀ زمان، مکان، شرایط کشتهشدگان و چگونگی قتل نشان میدهد که این آمارها براساس گمانهزنی و متأثر از تعصبات سیاسی و دینی است. برای مثال گفته میشود که پیش از کشتن این نفرات آنان را به خانۀ زنی از بنینجار بردند و گردن زدند.
این در حالی است که خانههای آن زمان گنجایش بیش از ده تا پانزده نفر را نداشت. افزونبر این، خواهد آمد که در همۀ جنگهای زمان پیامبر (ص) شمار تلفات طرفین به 500 نفر هم نمیرسید.
___________________________________
برگرفته از کتب شبهه پژوهی قرآنی (دفتر اول)