آیا دستور قرآن به حجاب سر و گردن مربوط به همه زمانها و مکانهاست یا اینکه تنها مربوط به زمانهای ابتدایی و صدر اسلام است؟
حجاب یکی از تعالیم دین اسلام است. دین اسلام به سبب اینکه آخرین دین است، برنامهای جاودانه برای بشریت است؛ یعنی دستورات آن برای همه زمانها و مکانهای زندگی بشری است.
بر این اساس، حکم حجاب نیز مختص به زمان خاصی نیست مگر آنکه دلیل ویژه و مشخصی وجود داشته باشد که خداوند آن را تنها برای برههای خاص از زمان الزامی دانسته است.
برخی همچون عشماوی و همفکران او مانند جمال البناء ادعا دارند حکم ﴿وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِن﴾ حکمی موقتی بوده است که به دلیل شرایط صدر اسلام برای تمیز زنان مؤمن از زنان غیرمؤمن وضع گردید و با مرتفع شدن آن شرایط، ملغی شد.[1]
ایشان مدعیاند زنان مؤمن و کافر قبل از نزول این آیه به گونهای خمار به سر مینمودند که سینه را نمیپوشاند. لذا برای تمیز بین زنان مؤمن از کافر این آیه نازل شد.
از نظر او دستور موقتی به پوشش همانند کیفیت کوتاه کردن موهای صورت برای مردان است. در برخی احادیث دستور داده شده است که «احفوا الشوارب و اطلقوا اللحی؛ سبیلها را کوتاه کنید و ریشها را بلند بگذارید».
علت این حکم، جداسازی و تمییز دادن مردان مردان مؤمن از کفار برای برههای خاص از زمان بوده است که با افزایش جمعیت مسلمانان این دستور فلسفهاش را از دست داد و ملغی شد
از نگاه عشماوی تعیین حدود پوشش نیز فرمانی موقتی است زیرا که مسئله پوشش مسئلهای غیرعبادی است؛ در نتیجه مربوط به عرف است و ارتباطی به شریعت الهی ندارد.[2]
نقدی بر موقتی دانستن حجاب
لکن در پاسخ به عشماوی و همفکران او باید گفت:
اول) لازمه موقتی بودن یک فرمان آن است که پس از مدتی آیه، روایت یا نشانهای معتبر وجود داشته باشد که نشانگر موقتی بودن آن باشد. به عنوان مثال بایستی آیهای از قرآن یا روایتی از سنت نبوی وجود داشته باشد که آیه پوشش را نسخ کرده باشد.
این در حالی است که هیچ آیه و روایتی در این زمینه وجود ندارد. هیچ کدام از مفسران و فقها قائل به نسخ حکم حجاب و آنچه در این آیات مطرح شده است، نیستند. حتی خود عشماوی و همفکران او نیز نتوانستهاند دلیلی بر نسخ این آیات ارائه دهند و عملا ادعای آنان بدون دلیل باقی مانده است.
دوم) اگرچه در برخی آیات قرآن بیان شده است که پوشیدگی موجب شناختهشدن زنان با ایمان میشود[3] ولی اینکه آیا این تعبیر در جایگاه بیان علت حکم باشد و بتوان از آن موقتی بودن حکم پوشش را نتیجه گرفت، مشخص نیست.
به عبارت دیگر نمیتوان گفت تعبیر « ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین» در صدد بیان فلسفه و علت احکام پوشش است.
حتی برفرض که این آیات در صدد بیان فلسفه و علت این دستور الهی باشند، بازهم نمیتوان از آن موقتی بودن حکم پوشش را نتیجه گرفت زیرا حتی در زمانه کنونی نیز این امر جاری است که حجاب یکی از نمادها و راهکارهای تمییز زنان مومن از غیرمومن است.
سوم) عشماوی که درباره موقتی بودن حکم پوشش، دلیل محکمی ارائه نکرده است، برای تأیید ادعا خود حدیث «لا تقبل صلاة الحائض الا بخمار» را نمونهای بر آن میآورد که پوشانیدن مو بر زنان واجب نیست.
او میگوید: اگر پوشاندن مو برای زنان در همه زمانها و مکانها واجب شرعی بود، در این روایت توصیه نمیشد که نماز بالغ بدون پوشش خمار پذیرفته نمیشود چراکه به صورت قهری زنان بایستی پوشیده باشند و نیازی به آن نبود که برای نماز چنین دستوری داده شود.[4]
ولی باید گفت که اثبات اینکه حجاب در نماز لازم است، به معنای آن نیست که در غیرنماز پوشش الزامی نباشد.
اشکالی ندارد که پوشیدگی امری باشد که همیشه و همه جا برای تعامل بانوان با نامحرمان لازم باشد، ولی از آنجا که برخی از نمازهای بانوان در خلوت بوده یا در مقابل نامحرم نیست، گمان آن برود که نیازی به پوشش در نماز نیست؛ در نتیجه در اوامر شرعی در کنار پوشیدگی در مقابل نامحرمان، به پوشش در نماز نیز تأکید شود.
در واقع این ادعای عشماوی مانند این است که کسی ادعا کند چون از شرایط لباس و مکان نمازگزار، غصبی نبودن است، پس غصب کردن البسه و زمینِ دیگران در غیر نماز جایز است؟!
___________________________________________
با اقتباس از کتاب حجاب در صدر اسلام نوشته محمدرضا شاهسنایی