علم و دین در افق جهان‌بینی توحیدی
علم و دین در افق جهان‌بینی توحیدی

علم و دین در افق جهان بینی توحیدی

نویسنده: مهدی گلشنی
معرفی کوتاه
آیا دانشمندان وجود خدا و دیگر آموزه‌های دینی را ابطال می‌کنند؟ آیا دین با علم تجربی در تعارض است؟ به راستی علم درست می‌گوید یا علم یا اینکه این دو در تعارض با یکدیگر نیستند؟ اگر به دنبال پاسخ به این سوالات هستید، اصلا از کنار این کتاب عبور نکنید. کتابی از پروفسور مهدی گلشنی، فیزیک‌دان و فیلسوف علم که می‌خواهد که به این سوالات و دیگر سوالات شبیه آن‌ها پاسخ می‌دهد.
معرفی تکمیلی

علم و دین در افق جهان بینی توحیدی

علم و دین در افق جهان‎بیینی توحیدی اثر پروفسور مهدی گلشنی است که اول بار در سال 1397 به زیور طبع آراسته گردید و پس از آن با توجه به جایگاه بین‌‏المللی این اندیشمند سرشناس ایرانی در عرصه فیزیک و فلسفه علم، این کتاب به زبان انگلیسی ترجمه گشته و روشنی‏بخش کرسی‎های علم و دین در جهان غرب شد. پس از آن هم نسخه ترجمانی عربی آن در اختیار دانش‎پژوهان عرب زبان قرار گرفت.مهدی گلشنی

این کتاب 14 فصلی نتیجه دو دوره تدریس همین عنوان توسط نویسنده می‏باشد که در دانشگاه صنعتی شریف ایراد گشته است و دربردارنده مباحثی چون: رابطه علم و دین در جهان اسلام، علم و دین در اروپای پس از قرون وسطی، ارتباط علم و دین، مسئله عدم خودکفایی علوم تجربی، کیهان‎شناسی و… است. افزون بر این، چاپ جدید این کتاب مشتمل بر قلم‌فرسایی تخصصی نگارنده پیرامون اصالت روح است.

فصل‌های «علم و دین در افق جهان‌بینی توحیدی»

از مهم ترین مباحثی که در این اثر بدان پرداخته شده است، پاسخ عالمانه به شبهات و پرسش‎هایی است که بیشتر به منظور حذف دین مطرح شده‏اند و قصد دارند تعالیم ادیان را موهوم و غیر واقع (غیر علمی) جلوه دهند؛ شبهاتی که اصل وجود خدا را زیر سوال می‏برند، شبهاتی که وجود معجزه را غیر علمی و غیر قابل توصیف بیان می‎کنند، مسئله شرور در عالم و هدفدار بودن حرکت جهان یا غیر هدفمند بودن آن.

نویسنده با گزارش نظریات اندیشمندان سرشناس جهان به تبیین آراء و دیدگاه‌های خود می‏پردازد؛ دیدگاه‌هایی که همسو با اندیشه‌های مطرح در تمدن اسلامی است و یافته‌های اندیشمندان مسلمان است.

نگارنده در این کتاب به درستی معتقد است: علم تجربی نمی تواند نافهمی های خود را به منزله مهمل‌نمایی در دین یا ادراکات ماوراء الطبیعه معرفی کند و آن‌ها را ردّ کند. علم تجربی حداکثر می‌تواند بگوید من امکان فهم و درک آنها را ندارم یا فهم آنها در قلمرو من نیست؛ لذا نباید از علم تجربی، با ابزارها و فناوری‌های خاصی که برای درک محسوسات در اختیار دارد، انتظار درک یا ردّ ماوراء الطبیعه و امور غیبی را داشت.

 

چرا این کتاب را بخوانیم؟

1) از امتیازات این کتاب نسبت به سایر کتاب‌هایی که از سوی الهی‌دان‌های جهان در باب نسبت علم و دین تالیف شده، این است که نویسنده این اثر در کنار تسلط به مبانی دین خصوصا آموزه‌های وحیانی قرآن، خود یک دانشمند و فیزیکدان برجسته است. یعنی از عمق و از ظرائف و پیچیدگی‌های علم‌ مدرن به ویژه فیزیک که در علوم طبیعی، مادر علوم‌ محسوب می‌شود، کاملا آگاه است.

2) در کتاب هایی که اندیشمندان در باب علم و دین نوشته اند، عمده توان خود را مصروف توصیف یا فراتر از آن، حل تعارضات میان علم و دین بوده است، اما این کتاب یک ویژگی خاص دارد و آن، بررسی تاثیر دین در کشفیات علمی است.

3) از امتیازات کتاب اشارات موثر به تاریخ و پرداختن به فرآیند پیچیده مواجهه جهان مسیحیت با علم به ویژه در قرون وسطی است چراکه مواجهه مسیحیت با علم، آنطور که تصور میشود نه دفعتاً حاصل شده و نه آنچنان یکدست و سرراست بوده است. علاوه بر اینکه اساساً انسان قرون‌وسطی و رنسانس تفاوت‌هایی پیدا کرده بودند که زمینه را برای نگرش‌های غیر دینی فراهم آورده بود. این کتاب به صورتی عالمانه به این تفاوت‌ها اشاره دارد.

4) این کتاب به خوبی نشان‌ می دهد که جایگاه علم و تلقی عالم اسلامی از علم با جایگاه علم و نوع مواجهه جهان‌ مسیحیت با علم، متفاوت است و بخشی از تعارض‌‌نمایی میان علم و دین، بر مبنای رویارویی مسیحیت با علم در اذهان رسوب کرده است در حالی که اسلام بر پایه آزاداندیشی و بهره‌برداری وسیع از علم، تمدن شکوهمندی را در قرن چهار و‌پنج پدید می‌آورد که رشد علمی و فکری یکی از شاخصه‌های آن است.

در واقع در اروپا، در اثر اشاعه هستی شناسی پُرخطا و تحقیق ناپذیر مسیحیان و تبدیل آن به امر مقدس و لایتغیر، موجب بروز فجایعی می‌شود که نتیجه آن برخورد خشونت آمیز با دانشمندان و نوعی علم‌ستیزی است در حالی که اسلام به چند دلیل فاید چنین رویکردی است:

علم و دین در افق جهان‌بینی توحیدی

  • نخست: علم دوستی زائد الوصف اسلام و تشویق و ترغیب مسلمانان به تحصیل و بکارگیری علم؛
  • دوم: تاریخ اسلام و نبود سابقه علم ستیزی مانند آنچه در دوران مسیحیت رخ داد؛
  • سوم: عقلانی بودن یا به عبارتی دقیق تر، استدلالی بودن چارچوب تعالیم اسلامی که با رشد عقلانیت در دین، زمینه علم ستیزی را از بین برده است.

البته گلشنی در این کتاب، درصدد توجیه آموزه‌های دین با نظریه های نسبی و ابطال پذیر علمی نیست بلکه وارد مواجهه‌ای ریشه‌ای با رابطه علم و دین شده تا ضمن حل بنیادین این تعارضات، در مواردی به صورت منطقی چتر جهان‌بینی توحیدی را بر سر کل هستی باز کند تا بتواند قلمرو علم و دین را مشخص نماید.

پرواضح است که مقصود نویسنده آن نیست که همه علوم در دین اسلام آمده است یا آنکه هرچه در اسلام است، علم امروزه بدان دست یافته است؛ بلکه نگارنده باور دارد که هنوز اسراری در خلقت وجود دارد که بشر بدان دست نیافته است و دین اولین و چه‌بسا آخرین منبعی است که آن را با بشر در میان می‌گذارد. این در حالی است که گاهی حتی می‌توان ادعا کرد که نه تنها علم تجربی، بلکه تمام معرفت بشری نیز قادر به کشف این اسرار نیست. بدین جهت قرآن به عنوان یک منبع دینی معتبر می‌گوید: «وَ يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» [و آنچه که نمی‌دانید به شما می‌آموزد]. (بقره 151)

___________________________________________

برای تهیه نسخه چاپی کتاب به اینجا مراجعه کنید.

برای تهیه نسخه الکترونیکی کتاب به اینجا مراجعه کنید.

پیمایش به بالا