تجربه نزدیک به مرگ؛ گفتگو با دکتر برنجکار

تجربه نزدیک به مرگ، از موضوعات نوینی است که در جهان معاصر مطرح شده است. (برای نمونه: تجربه نزدیک به مرگ از دیدگاه بوریس گریسون) این موضوع ابعاد مختلفی از روانپزشکی، مغز و اعصاب، فلسفه و الهیات دارد. متن ذیل حاصل گفتگوی مجموعه اندیشه رضوان با دکتر رضا برنجکار، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران است.

آیا تجربیات نزدیک به مرگ را همان تجربۀ دینی در اصطلاح کلام جدید می‌دانید؟

تجربه نزدیک به مرگ؛ گفتگو با دکتر برنجکار

پیش از هر چیز باید دانست که تجربه نزدیک به مرگ می‌تواند نمونه‌ای تجربه دینی باشد. نسبت این تجربیات با شهود عرفانی و تفاوت آن خود مسئله‌ای مهم است.

تجربه دینی در اصطلاح غربی‌ها عام است و شامل تجربیات نزدیک به مرگ، خدا و… هم می‌شود. این اصطلاح حتی شامل خواب هم می‌شود. این تعبیر با معنای فطرت و یافت فطری در ادبیات اسلامی تفاوت دارد زیرا دریافت فطری تنها نسبت به وجود خداست و به دنبالش خداشناسی را دارد ولی تجربه دینی در غرب عام‌تر از آن است. از اینرو مسائل مربوط به تجربه نزدیک به مرگ، در امتداد مسئله تجربه دینی قرار می‌گیرد.

تجربه دینی چه نسبتی با شهود عرفانی دارد؟

شهود عرفانی ناشی از نوعی ریاضت اختیاری است. اگرچه معرفت عرفانی اختیاری نیست ولی مسیر رفتن به سوی آن اختیاری است ولی تجربه نزدیک به مرگ چنین نیست. گاهی ممکن است فردی دچار سانحه شود و چنین تجربه‌ای برایش رخ دهد. بر این اساس، تجربه نزدیک به مرگ با شهود عرفانی مقداری متفاوت است ولی در عین حال شباهت‌ها و اشتراکاتی نیز دارند. اینکه محتوای این تجربیات استدلالی نیست، حسی (به معنای حس فیزیکی و مادی) نیست، امری ماورایی است و… از شباهت‌های تجربه نزدیک به مرگ و شهود است ولی باید توجه داشت که یکی نیستند.

اعتبار تجربه نزدیک به مرگ تا چه میزانی است؟

همان اشکالاتی که به شهودات عرفانی وارد است، اینجا نیز قابل طرح است. اینکه از کجا معلوم شهود رخ داده یا نه؟ بر چه اساس مشخص است که این شهود ناشی از القائات شیطان نیست؟ لذا این القائات می‌تواند در شهود واقع اختلال ایجاد کند. افزون بر اینکه ممکن است واقعیتی شهود شده باشد ولی تفسیر آن بر اساس دیدگاه خود فرد باشد.

البته تجربه‌ها و شهودها تا زمانی که موافق عقل و وحی باشند، می‌توان به آن‌ها توجه کرد ولی اگر همسو با عقل و وحی نباشند، معتبر نیستند. به عنوان مثال تجربیات نزدیک به مرگ به این اندازه که نشانگر وجود روح و ادراک روح بدون بدن است و به همان مقدار که نشان می‌دهد اندیشه فیزیکالیست‌ها نادرست است و اینکه نشان می‌دهد انسان فقط جسم نیست، می‌تواند معتبر و کارآمد باشد؛ ولی در جزئیات آن‌ها نمی‌تواند کارآمد باشد.

افزون بر این حقایقی که فرد تجربه‌گر بیان کرده و قابل راستی‌آزمایی است، معتبر می‌باشند. مثلا اگر تجربه‌گر رخدادی را نقل کند که اتفاقا در واقعیت هم اتفاق افتاده است، این گزارش او معتبر است ولی دیگر گزارشات که قابل راستی‌آزمایی نیستند، معتبر نمی‌باشند. اینکه پس از مرگ افراد دالانی ادراک می‌کنند یا اینکه نوری می‌بینند یا… چون قابل راستی‌آزمایی نیستند، معتبر نیستند.

تجربه نزدیک به مرگ

بر این اساس تجربیات نزدیک به مرگ یک مؤید بر آموزه‌های عقلی و دینی است نه اینکه خودش یک منبع مستقل معرفی به حساب آید. البته مقصود از عدم اعتبار این نیست که گزارش‌های این افراد کذب است؛ بلکه مقصود آن است که نه می‌توان آن‌ها را اثبات کرد و نه می‌توان آن‌ها را نفی کرد.

تنها گزارش‌هایی که با عقل و وحی سازگار باشد و نیز گزارش‌هایی که قابل راستی‌آزمایی هستند، معتبر می‌باشند. غیر از آن‌ها معتبر نیستند.

آیا تجربیات نزدیک به مرگ در تفسیر آموزه‌های دینی نقش آفرین هستند؟ آیا در تفسیر اندیشه‌های الهیاتی موثر است؟

باید توجه داشت که قرآن و روایات عیار تجربیات را مشخص می‌کند و معیاری برای اعتبارسنجی آنهاست نه برعکس. در واقع قرآن و روایات است که می‌گوید فلان تجربه درست است یا نه؟ نه اینکه یک تجربه بخواهد مطلبی را باز کند که در قرآن و روایات نبوده است و منبع معرفتی مستقل به شمار آید. در واقع منظور از مؤید بودن همین است. تجربه نزدیک به مرگ، تأیید کننده آموزه‌های قرآن و عقل است ولی خودش منبع معرفتی مستقل و دلیل مجزا نیست.

اگر بخواهیم با تجربیات نزدیک به مرگ، امری اضافه بر عقل و وحی به دست آوریم، قابل اعتماد نیست.

آیا متواتر بودن، موجب اعتبار تجربیات نزدیک به مرگ نیست؟

در این تجربیات اینکه نفس غیر از بدن است و اینکه انسان روح دارد، مسئله‌ای درست و قابل قبول است. همین امر حداقل یقینی است که تواتر دارد ولی بیش از آن، متواتر نیست و قابل اعتنا نیست.

در واقع تواتر در این تجربیات مبتنی بر 20 الی 30 نفر است که یقین آور نیست. افزون بر اینکه تواتری میتواند اعتبار داشته باشد، که اخبار حسی داشته باشد؛ ولی تجربه نزدیک به مرگ از قبیل شهود غیرحسی و فراطبیعی است.

به عنوان مثال حرکت در مجردات، زمان در برزخ و… از مواردی است که تجربیات نزدیک به مرگ آن را تأیید می‌کند در حالی که برخی اندیشمندان آن را نمی‌پذیرند. آیا این تجربیات نمی‌تواند میان اختلاف اقوال در تفسیر منبع نقلی موازنه‌ای ایجاد کند؛ مثلاً دیدگاه‌های مبتنی بر حرکت در مجردات را تقویت کند؟

از آنجایی که تجربیات چنین اعتباری ندارند، نمی‌تواند موجب تغییر موازنه شود. آری؛ شهود مشترک (مثل شهود عقلی و شهود حسی و …) معتبر است ولی تجربیات نزدیک به مرگ، شهود مشترک برای عموم مردم نیستند.

علم دو مقام دارد یکی مقام شکار و دیگری مقام ادّعا بله می‌توان این را پذیرفت که تجربه نزدیک به مرگ میتواند پیشنهاد دهنده یک مسئله جدید به علم باشد. و اینگونه در پیشرفت علم مدخلیّت دارد و باید درون علم بررسی گردد. به عنوان مثال در تبیین مسائل فلسفی، دینی و الهیات، هرچند نمیتواند حرف آخر را بزند به گونه‌ای که در عرض عقل و وحی باشد ولی میتواند یک تجربه و گزارش آن، یک مسئله را ایجاد کند.

از نگاه شما، جریان‌های فلسفی و کلامی چگونه باید با تجربیات نزدیک به مرگ مواجه شوند؟مصاحبه دکتر رضا برنجکار درباره تجربه نزدیک به مرگ

این تجربیات از آن جهت که تأییدی برای معاد شده‌است خوب است ولی در مواجهه با تجربیات نزدیک به مرگ، باید احتیاط کرد. در واقع پرداختن به این موضوع، نباید مسیری را باز کند که هر کسی هر ادعایی را از باب تجربه نزدیک به مرگ مطرح کند. فردا هر کسی ادعای خودش را به پای تجربه نزدیک به مرگ بیاندازد و حتی مطالب غلط را ترویج می‌دهد. به عبارت دیگر چه بسا در آینده افراد یا جریانهایی بیایند که بگویند ما تجربه کردیم و دیدیم که هیچ یک از دستورات ادیان درست نبوده! یا اینکه اصلا خدایی نبوده! یا…. در حالی که تمام این‌ها با ادله عقلی در جای خود اثبات شده‌اند.

کتاب عقل و اعتقاد دینی را ببینید چهار دلیل برای اثبات معاد مطرح میکند، یکی از آنها همین تجربیات نزدیک به مرگ است، رویکرد غربی‌ها به صورت جمع قراینی است بر خلاف ما که معمولاً به دنبال دلیل قاطع هستیم، استاد ما آقای لگنهاوزن در مباحث فلسفۀ دین، در بررسی ادلۀ طرفین جمع ادلۀ یک طرف را قوی‌تر و وزن آنها را بیشتر می‌داند. آقای آنتونی فلو که در اواخر عمر از الحاد روی گرداند، قائل بود که تا کنون فکر میکردم وزن ادلۀ انکار خداوند بیشتر از ادلۀ اثبات خداست و اکنون فهمیدم که برعکس است؛ در چنین فضایی تجربیات نزدیک به مرگ می‌تواند به عنوان دلیل مویّد باشد.

بر این اساس، پس می‌توان گفت که ورود جریان‌های علمی برای تبیین حدود و شاخصه‌های اعتبارسنجی تجربه نزدیک به مرگ، ضروری است؟

بله با چنین رویکردی لازم است که حتی واحد درسی تعریف شود تا حدود و شاخصه‌های اعتبارسنجی تجربه نزدیک به مرگ را بیان کند تا از پیامدهای اجتماعی ناروای آن بکاهد. در حقیقت ورود جریان‌های علمی می‌تواند از تجربه نزدیک به مرگ در ترویج معاد و روح‌باوری استفاده کند و با الحاد جدید (اندیشه‌های مادی‌گرایانه) مبارزه کند.

__________________________________________

مصاحبه کننده: حجة الاسلام و المسلمین سید رضا علیزاده (سردبیر کارگروه علوم عقلی و تجربیات نزدیک به مرگ)

تاریخ: 7 مرداد 1403

 

پیمایش به بالا