رابطه علم و دین چگونه است؟ آیا بشر با رشد علم میتواند به آرامش و پیشرفت برسد یا بایستی در سایه دینداری و خدامداری زندگی کند؟
علم و دین و رابطه آنها از موضوعات اساسی است که همواره مورد توجه بوده است. از جمله مسائلی که در این موضوع طرح میشود آن است که آیا بشر با دین به آرامش، موفقیت و توانمندی میرسد یا با علم؟
برخی معتقدند علم میتواند بشر را به آرامش برساند و او را توانمند کند ولی دیگرانی معتقدند با دین میتوان به این مهم دست یافت. ایشان معتقدند که در آموزههای دینی بشر به عنوان موجودی معرفی شده است که از دفع ضرر و جلب منافع خویش ناتوان است. از آن جمله میتوان به آیه ذیل اشاره کرد:
﴿قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسی نَفْعاً وَلا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَما مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ وَبَشیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾.[1]
علم بشر از نگاه دین
در این آیه به صراحت بیان شده است که بشر در مدیریت همهجانبه در زندگی خویش ناتوان است. با این حال بایستی درباره مفهوم این آیه به دو نکته توجه داشت:
نخست) این آیه هرگونه قدرت بر جلب منافع و دفع زیانها را جز در پرتو مشیت الهی منتفی میداند و با واژۀ «لو» که دال بر امتناع است علم غیب را از پیامبر(ص) نفی میکند[2] و از قول ایشان یادآور میشود که اگر علم غیب میدانست خیر فراوانی فراهم میآورد و هیچ گزند و حادثۀ بدی به او نمیرسید.
این آیه زمانی نازل شد که مکیان به پیامبر(ص) گفتند: آیا خدای تو قیمت اجناس را پیشتر به تو نمیگوید تا با خرید آنها در زمان ارزانی و فروش در دورۀ گرانی سود ببری؟ آیا خبردارت نمیکند کدام زمین دچار خشکسالی میشود تا زودتر از آنجا بکوچی؟[3]
چهبسا از این آیه برآید که انسان میتواند در صورت اطلاع از غیب مانع حوادث ناگوار شود، ولی ناتوانی وی در این کار ناشی از بیاطلاعی او از وقوع حادثه است.
حال اگر بشر با ابزار علم و تجربه بتواند وقوع حادثهای طبیعی مانند سیل و سونامی را پیشبینی کند یا در عرصههای دیگر بتواند دانش خود را گسترده کند، امکان مصونیتبخشی به خود را خواهد داشت و نقش او در جلوگیری از خسارات و تلفات حوادث طبیعی اثبات میشود.
از اینرو این آیه در مقام آن نیست که بشر هیچ گاه، هیچ گونه و به هیچ صورتی نمیتواند منافع و مضرات خود را تشخیص دهد بلکه مقصود آن است که به صورت کامل و علی الاطلاق چنین امکانی برای آدمیان فراهم نیست. این به آن معناست که بشر به میزان محدودی که دانش و علم یافته است، میتواند منافع و مضرات خود را تشخیص دهد.
بنابراین این درست نیست که بگوییم در اندیشه دینی بشر به هیچ صورتی نمیتواند منافع و مضرات خود را تشخیص دهد و نیز این هم درست نیست که بشر همیشه چنین قدرتی را دارد. بلکه صحیح آن است که گفته شود: بشر تا حدی قدرت بر تشخیص منافع و مضرات زندگی خود را دارد ولی این مقدار بسته به میزان علم و دانشی است که او دارد؛ هرچند محدود.
علم و خدامحوری
دوم) تعبیر ماشاء الله در این آیه نشان از نوعی استثناء است؛ استثناء از ناتوانی بشر. یعنی بشر در مواردی میتواند منافع و مضرات خودش را تشخیص دهد. چه بسا رشد علم و تکنولوژی که در این زمینه بسیار مؤثر است، از جمله این موارد باشد.
با این حال باید توجه داشت که اگرچه رشد علم بشر تا حدودی در تشخیص منافع و آسیبهای زندگی بشر مؤثر است ولی تمام این مطلب در امتداد اراده الهی است؛ چراکه اقتضای ربوبیت خداوند آن است که همه امورات تحت اراده او باشد؛ لذا باید توجه داشت که توانمندی بشر در زندگی خویش، وابسته به اراده الهی است و تا کنون نیز که بشر به واسطه علم و دانش توانسته به قلههایی از موفقیت برسد، در امتداد اراده الهی بوده است.
بر این اساس این تصور غلط است که بشر یا با دینداری و خدامداری در زندگی خودش موفق میشود و یا با رشد علم و تکنولوژی. اساسا استفاده بشر از علم روز و فناوریها، در امتداد خدامداری و باور به خداست؛ نه در عرض آن.
___________________________________________________
با اقتباس از کتاب شبهه پژوهی قرآنی (دفتر اول)