طبق اسناد تاریخی و تحلیل متفکران، اسلام آوردن ایرانیان چگونه بوده است؟ آیا مسلمانان در فتح ایران از ابزارهای خشونت برای تحمیل عقیده و دین خود بر ایرانیان استفاده کردهاند؟
از اتهامات رایج بر ضد اسلام ادعای تحمیل آن بر ایرانیان با اجبار و كشتار است، چنانكه برخی مفسران مراد از ﴿قَوْمٍ أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ﴾ در آیۀ 16 سورۀ فتح را ایرانیان پنداشتهاند.
منابع معتبر تاریخی دلیل ماجرای لشکركشی مسلمانان به ایران و چگونگی تعامل آنان با ایرانیان را گزارش كردهاند.
فتح ایران
فتوحات اسلامی از حدود سال 12 هجری آغاز شد و بهتدریج مناطق وسیعی از ایران را دربرگرفت. باآنكه این فتوحات به دستور امام معصوم نبود مراحل حساس آن با مشورت امامعلی (ع) انجام شد و همین موضوع از عوامل تعیینكنندۀ پیروزی مسلمانان و عامل مهم در جلوگیری از كشتار وسیع بود.[1]
در نهجالبلاغه خلاصۀ این مشورت امام (ع) آمده و تأكید شده است كه عرب در این روزگار اگرچه اندکاند، اما با نیروی اسلام فراواناند و با وحدت شكست نخواهند خورد. در این مشورت از عمر خواسته شد كه همراه سپاه رهسپار نشود.[2]
در دیگر منابع تاریخی این ماجرا چنین آمده است كه عمر طبق نظر علی (ع) با اعزام یکسوم از سپاهیان كوفه[3] و بصره موافقت کرد[4] و مسلمانان با لشکری نسبتاً اندک برای مرحلۀ مهم فتح ایران گسیل شدند.
بدیهی است اگر پیشنهاد امام نبود و مسلمانان با لشکری انبوه از شام و یمن و حجاز و عراق به جنگ ایرانیان میرفتند، در نبردی سهمگین و بیدلیل شمار فراوانی از دو طرف کشته میشدند، درحالیکه شماری نسبتاً اندک برای فتح ایران کافی بود و درنتیجه، هم جان و مال و تمدن مردم ایران در امان میماند و هم جان مسلمانان.
بنابراین رویکرد کلی اسلام و نیز اهل بیت علیهم السلام نه خشونت و تحمیل عقیده بلکه کمترین تلفات از طرفین بوده است. (برای مطالعه بیشتر به فتح ایران و اسلام ایرانیان از نگاه شهید مطهری مراجعه کنید.)
اسلام ایرانیان در آیینه صلحنامههای ایرانیان
بنابر گزارشهای تاریخی، در مناطق فتحشدۀ مسلمانان پیمان صلحی میان ساكنان آنجا با مسلمانان منعقد میشد. مفاد این توافقها شامل آن بود که ایرانیان چون از اهلكتاب هستند با تعهد شرایط ذمه[5] جان و مالشان در امان است.
برای مثال، در فتح اصفهان فرمانده مسلمانان با حاكم اصفهان مصالحهای منعقد كرد كه طی آن شرایط جزیه پذیرفته شد، بیآنكه تحمیل عقیده صورت پذیرد.[6] نظیر این رویداد با اهل ری نیز گزارش شده است.[7]
در فتح قومس (نواحی دامغان) پیمان صلحی بسته شد كه مسلمانان امنیت آنجا را تأمین کنند و در مقابل، ساكنان آنجا به شرایط اهلذمه مانند پرداخت جزیه به مقدار توان و خیرخواهی برای مسلمانان متعهد باشند.[8] در فتح گرگان نیز مصالحهنامهای با همین مضمون تنظیم شد: «ولهم الأمان علی أنفسهم وأموالهم ومللهم وشرایعهم».[9]
بنابراین، مسلمانان به دین و آیین ایرانیان كاری نداشتند و در پی تحمیل عقیدۀ خود بر آنان نبودند. همین عبارت در عهدنامه با حاكم آذربایجان نیز آمده است.[10]
در پیمان با مردم تفلیس نیز قید شده بود که در صورت عمل آنان به شرایط اهلذمه مسلمانان متعهدند علاوهبر تضمین امنیت آنان در برابر دشمن مراكز عبادت آنها را به رسمیت بشناسند و آنان در امان باشند: «بالأمان علی أنفسكم وأموالكم وصوامعكم وبیعكم وصلواتكم».[11]
حتی در عهدنامه با حاكم طبرستان آمده بود كه در صورت عمل به پیمان، مسلمانان بدون اجازه حق ورود به طبرستان را ندارند.[12]
افزونبر اینها، طبق مستندات تاریخی اصولاً جمعیت و توان نظامی مسلمانان در حدی نبود كه بتوانند با نیروی قهر و غلبه بر ایرانیان پیروز گردند. برای نمونه، در نبرد قادسیه سپاهیان یزدگرد یكصدوبیست یا دویستهزار نفر و سپاهیان مسلمان سی و چندهزار نفر بودند.[13]
ازاینرو، پیروزی مسلمانان را باید در عواملی دیگر جست، چنانکه یكی از نویسندگان معاصر میگوید: سقوط دولت ساسانی به دست عرب انجام شد ولی نه به سبب قدرت عرب بلکه به دلیل ضعف و فسادی که بر دولت ساسانی غلبه کرده بود.
در حقیقت، مقارن هجوم عرب ایران از پای درآمده بود، ضعف و فساد در همۀ ارکان کشور راه یافته و دولت ساسانی روی به نکبت و ذلت نهاده بود.[14]
ایرانیان به زور مسلمان نشدند
بر اساس آنچه گفته شد، در جریان فتح ایران و اسلام ایرانیان، هیچگاه مسلمانان عقایدشان را تحمیل نكردند و ایرانیان به زور شمشیر مسلمان نشدند، چراكه:
- اصولاً جمعیت و توان نظامی مسلمانان در حدی نبود كه بتوانند در جنگ با ایرانیان پیروز گردند. امپراتور بزرگ ایران هزار سال با امپراتور روم منازعه و نبرد داشت و در دورۀ اشکانیان و ساسانیان حدود 90 بار روم به ایران حمله کرد، ولی امپراتوری ایران از بین نرفت، درحالیکه طی 10 سال به تصرف نیروهای اسلام درآمد. در واقع، علت اصلی پیروزی مسلمانان فروپاشی درونی نظام سیاسی و دینی ایران آن روزگار و جاذبۀ تعالیم اسلام برای ایرانیان بود.
- مردم ایران در آن زمان عموماً زرتشتی بودند و اهلكتاب شمرده میشدند. ازاینرو، حتی اگر اجبار بر ترک بتپرستی و شرک را روا بدانیم- که همین نیز نارواست- اكراه اهلكتاب بر تغییر عقیده بههیچرو جایز نیست.[15] در عمل نیز چنانكه گذشت، مسلمانان با ساكنان نواحی فتحشده پیمان صلح امضا كردند و با تعهد شرایط اهلذمه، دین و آیین آنان را به رسمیت شناختند.
- ایرانیان در سدههای بعد آماج حملاتی سهمگینتر قرار گرفتند و وحشیانهترین تجاوزات را در حملۀ مغولها تجربه كردند. به گفتۀ ویل دورانت:
«وقتی موج خونین مغول بازپس رفت آنچه برجای ماند عبارت بود از اقتصادی بهشدت آشفته، قناتهایی ویران یا كور، مدرسهها و كتابخانههایی سوخته، دولتهایی فقیر و ضعیف… و نفوسی كه به نیم تقلیل یافته و روحیه باخته بودند».[16]
با این حال، ایرانیان نهتنها از آیین و فرهنگ مغولها تأثیر نپذیرفتند بلكه حاكمان بعدی مغول را نیز جذب اندیشه و فرهنگ خود ساختند.
بدیهی است عملكرد مسلمانان در فتوحات کاملاً مورد تأیید نیست، چه توسعۀ كمّی متناسب با برنامهریزی فكری و فرهنگی پیش نمیرفت و باآنكه عموم ایرانیان پس از آشنایی با تعالیم حیاتبخش اسلام با جان و دل آن را پذیرا گشتند، برای عمقبخشی به سطح معرفتی آنان اقدامی صورت نگرفت. لذا در سالیان بعد، شورشها و تغییر عقیدههایی در بخشی از مناطق فتحشده رخ داد.[17] بهعلاوه، عملكرد سپاهیان مسلمان در فرایند فتح نیز احتمالاً با تخلفاتی همراه بود. با این حال، ایرانیان در سالهای بعد حساب حاكمان جور و فرماندهان نالایق مسلط بر مسلمانان را از اسلام ناب و اولیای دین جدا كردند و بهسرعت جذب اهلبیت پیامبر(ص) شدند.
(برای مطالعه بیشتر به فتح ایران و اسلام ایرانیان از نگاه شهید مطهری مراجعه کنید.)
_______________________________________________________
برگرفته از کتاب شبهه پژوهی قرآنی (دفتر اول) نوشته جواد ایروانی