بسیاری دزدها و کلاهبرداران همیشه روشهایی را ابداع میکنند که به فکر دیگران نمیرسد یا به عنوان مثال دشمنان مسلمانان همیشه هوشمندانهتر از خود مسلمانان عمل کردند و توانستهاند ضربههایی به افراد یا جوامع بزنند؟ آیا این نشانه عاقلتر بودن آنهاست؟
عقل و عقلانیت آرمان مهمی برای بشر است. آنچه زندگی انسان را از حیوانات جدا میکند، عقلمداری اوست. همان چیزی که توانسته زندگی انسان را از غارنشینی و مدلهای اولیه، به زندگی پیشرفته امروزه برساند؛ برخلاف حیوانات که هیچگاه سبک، قالب و مدل زندگی آنها تغییر نکرده است.
خرد بشر همان قابلیتی است که به انسان قوه ابتکار میدهد و میتواند با آن کارهای جدید و غیرقابل پیشبینی انجام دهد. از نگاه برخی اندیشمندان، این ویژگی انسان است که میتواند او را به تکامل مادی و معنوی برساند یا به عبارتی دیگر او را به مقامات و رشد معنوی برساند.
برخی تعریف عقل را قوه ادراکی میدانند که با آن میتوان بهطور خودآگاهانه معنیها را درک کرد، منطق را به کار برد، واقعیتها را سازماندهی کرد یا صحت آنها را بررسی نمود و بر اساس اطلاعات موجود یا اطلاعات جدید، باورها، شیوهها یا نهادهای اجتماعی را تغییر داد یا توجیه کرد.[1] به عبارت دیگر این پردازنده آن چیزی است است که از مواد درون خود به جهت استنباط و استدلال بهره می گزیند.
از نگاه برخی فیلسوفان مثل علامه طباطبایی نیز تعقل تلاشی در جهت استنتاج نتایج جدید بر اساس مقدماتی است از قبل در ذهن داریم. اساس مقدمات ذهنی هم بر اطلاعات بدیهی و واضح استوار است. هنگامی که ما به کمک این مقدمات استدلال میکنیم و شرایط درست این کار را رعایت میکنیم به نتایجی میرسیم که ناگزیر از قبول آنها هستیم.[2] مثلا وقتی هر تهرانی را ایرانی و هر ایرانی را آسیایی بدانیم، طبیعتا به دست میآید که پس هر تهرانی آسیایی است. البته سرعت این نتیجهگیری در ذهن خیلی سریع اتفاق میافتد.
عقل غیر از شیطنت است!
عقل را نباید با شیطنت یکی دانست. بشر در عین حال که از تعقل بهره دارد و زندگی مادی و معنوی خودش را رشد میدهد، توانایی شیطنت هم دارد. همان چیزی که در آموزههای دینی به آن «نکراء» گفته میشود.
در حقیقت انسانها به خاطر قوه ابتکار خویش، همواره میتوانند کارهای جدیدی انجام دهند ولی اگر این کارها به فرمان اندیشه باشد، نتایج خوبی به دنبال خواهد داشت و الا پیامدهای خسارتباری را ایجاد میکند.
انسانها همواره در دوراهی هوا و هوس و وجدان خویش قرار میگیرند. گاهی منافع شخصی خود یا شهوات خویش را انتخاب میکنند و گاهی عاقلانه رفتار میکنند. هوا و هوس و شهوت همان چیزی است که باعث ظلم به دیگران میشود ولی تعقل همان چیزی است که باعث میشود انسان اخلاق را رعایت کند، به حقوق دیگران احترام بگذارد و در یک کلام بندگی خدا را انجام دهد. همان چیزی که فطرت انسان آن را میطلبد. انسان با عقلانیت خویش به این درک میرسد که بسیاری از بایدها و نبایدها مبتنی بر فلسفهها و مصالحی است؛ لذا خود را در چارچوب انسانیت قرار میدهد. (برای نمونه: فلسفه حجاب و عفاف)
به همین دلیل است که در آموزههای دینی، برخلاف شیطنت که آدمی را در مسیر فساد و تباهی قرار میدهد، خرد وسیلهای برای رشد، تعالی و بندگی است که ارمغانش بهشت است. «قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ[3]: به امام صادق علیه السلام گفتم: خرد چیست؟ گفت: چیزی است که بوسیلۀ آن خداوند عبادت شود و بهشت تحصیل شود. گفتم: پس آنچه در معاویه بود چه بود؟ گفت: آن نکراء است، آن شیطنت است، آن شبیه خرد است، عقل نیست.»
اگر انسان خردورزی داشته باشد، میتواند آبادانی دنیا و آسایش آخرت را کسب کند و در زندگی پس از مرگ نیز سعادتمند باشد. ولی اگر انسان در زندگی خود شیطنت را انتخاب کند، رفتارهای ناجوانمردانهای از او دیده خواهد شد که حتی در حیوانات درنده هم دیده نمیشود.
در واقع خداوند در فرشتگان خردی بدون شهوت نهاد، و در چارپایان شهوتی بدون خرد، و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد. پس هر که خردش بر شهوتش غالب گشت، از فرشتگان برتر است و هر کس شهوتش بر تعقلش پیروز شد، از چارپایان بدتر است. این جااست که انتخاب مطرح میشود؛ انتخاب راه تعقل یا انتخاب راه شهوت.[4]
انسانی که به جای اندیشهورزی، شیطنت را انتخاب کند، همان انسانی است که جنایات مختلفی را در طول تاریخ پدید آورده است. در واقع این انسان به سبب آن که با وجود تعقل، شیطنت میکند از حیوانات نیز پستتر خواهد بود.
شیطنت انسان بر اساس غرایزش است ولی رشد، تعالی، اخلاق، انسانیت و بندگی او بر اساس عقلانیتش. در نقلی از امام صادق (ع) آمده که الْهَوَى يَقْظَانُ وَ الْعَقْلُ نَائِمٌ : هوا [و هوس] همیشه بیدار است اما خرد خوابیده است. انگیزههای غریزی هرگز نمی خوابند؛ غریزۀ غذا خواهی در حال خواب نیز فعال است و حتی گاه انسان را از خواب بیدار می کند که به غذایش برسد، و همچنین غریزه شهوت و دیگر غرایز. »[5] اما تعقل در بسیاری از موارد ممکن است به حاشیه رود. نه تنها در خواب بلکه در بیداری نیز ممکن است آدمی از خرد استفاده نکند.
عاقل درستکار است و بدکاران عاقل نیستند
بدین جهت نباید عقل و شیطنت را یکی دانست. آنچه سبب دزدی، کلاهبرداری و ظلم است شیطنت است نه تعقل.
عقلانیت باعث انسانیت، دینداری، رشد و تعالی است. به همین سبب وقتی درباره زیرکی، عقل و هوشمندی معاویة بن ابیسفیان مطرح شد، امام علی (ع) فرمودند: آنچه معاویه دارد، شیطنت است نه عقل.
جایگاه خرد، جایگاهی بس بنیادی و مهم است که در کنار گوهر اختیار سرنوشت وآخرت انسان را رقم می زند. به همین دلیل که خردورزی انسان را از فساد و ظلم و تباهی حفظ میکند و به عبارتی افسار انسان را در اختیار میگیرد، به طنابی هم که بر پای شتر می بندند تا حرکت نکند نیز «عقل» گفته میشود. [6]
بر این اساس، کلاهبرداری و جنایت را نباید نشانهای از عقل دانست بلکه شیطنت آنهاست. به همین دلیل معمولا انسانهای درستکار به خاطر خرد خود به اخلاق و انسانیت و دین پایبند هستند در نتیجه برنامهریزی و طراحی همانند بدکاران و ستمگران ندارند. اگرچه ممکن است در عرف جنایتکاران را عاقل و زیرک بدانند ولی در واقع آن کسی که خوددار، بااخلاق و دیندار است، عاقل تر است.