پرسش

اجل (زمان مرگ) و اقدامات پیشگیرانه

آیا زمان مرگ هرکس تقدیر شده است و دیگر نمی‌توان آن را تغییر داد؟ اگر چنین باشد پس تدبیر، برنامه‌ریزی، پیشگیری از بیماری، درمان و … نقشی در طولانی‌شدن عمر افراد ندارند؟

چکیده پاسخ
هر فرد باتوجه‌به بدن و شرایط زیستی‌اش قابلیت زندگی تا مدتی مشخص را دارد. در این صورت، مجموع علل تامۀ حیات در نظر گرفته می‌شود و از آن به «اجل مسمی» تعبیر می‌شود كه به‌هیچ‌رو دستخوش تغییر و تأخیر نیست اما هرگاه فرد بر اثر حادثه و پیش از مرگ طبیعی بمیرد «اجل غیرحتمی» تحقق می‌یابد كه در واقع، بروز مانع برای تأثیر مقتضی حیات خواهد بود؛ یعنی بدن او توانایی و اقتضای حیات را داشته است ولی مانعی ایجاد شده است و امکان حیات را از وی ستانده است. هر دو اجل را خدا تعیین می‌کند، یكی به‌طور مطلق و دیگری مشروط و معلق. به تعبیر دیگر در تقدیر الهی نسبت به شخص معین چنین لحاظ می‌شود که اگر مانعی برای حیاتش به وجود نیاید، این فرد بایستی تا فلان تاریخ عمر کند و اگر به آن تاریخ برسد مرگ وی حتمی است. اما اگر برای حیات او مانعی به وجود بیاید، حیات او پیش از موعد مقرر به پایان می‌رسد. این زمان برای مرگ او غیرحتمی و وابسته به بودن یا نبودن موانع می‌باشد. بر این اساس، اقدامات پیشگیرانه اگرچه در اجل حتمی موثر نیستند ولی در اجل مشروط (معلق) کارآمد خواهند بود.
پاسخ کامل

اجل (زمان مرگ) و رابطه آن با اقدامات پیشگیرانه‌ای همچون درمان، احتیاط در زندگی روزمره، مراقبت و… مسئله‌ای است که از جهتی در زمره مسائل اعتقادی به شمار می‌آید و از جهتی در تفسیر برخی آیات قرآن از آن پرسش می‌شود.

طبق آیات قرآن[1] زندگی انسان مدتی دارد که به آن اجل گویند. یکی از معانی گوناگون اجل، «غایت وقت» است[2] و در آیات مربوطه، به معنای «مدت معین زندگی» است.[3]لوح محو اثبات و لوح محفوظ

با این حال، طبق آیۀ 39 رعد: ﴿یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَیُثْبِتُ وَعِنْدَه أُمُّ الْكِتاب‏﴾،[4] روایات مرتبط[5] و تحلیل مفسران،[6] مقدرات آدمی دو نوع است: محتوم و غیرمحتوم (موقوف).

به نظر می‌رسد بهترین تفسیر در تفاوت اجل محتوم و غیرمحتوم آن باشد که اولی ناظر به اسباب و شرایط (علت تامه) است و دومی ناظر به مقتضیات.[7]

تفاوت علت تامه و مقتضیات

هر پدیده‌ای وابسته به یک علت است. گاهی علت به گونه‌ای است که در صورت وجود شرایط لازم و نبود موانع، اثرگذار خواهد بود مثل آتش که در صورتی موجب سوختن چوب می‌شود که اکسیژن لازم وجود داشته باشد و نیز مانعی مثل رطوبت در چوب وجود نداشته باشد. این گونه علت را مقتضی می‌نامند.

گاهی نیز علت به گونه‌ای است که اثرگذاری آن حتمی، تخلف‌ناپذیر و غیرقابل تردید است. این گونه علت را علت تامه گویند. در حقیقت وقتی مقتضی در کنار شرایط لازم و نبود مانع قرار گیرد، علت تامه شکل می‌گیرد.

بر این اساس می‌توان تفاوت اجل (زمان مرگ) حتمی و غیرحتمی را به صورت ذیل توضیح داد:

 

علم الهی و تعلق آن به علت تامه یا مقتضی (علت ناقصه)

علم الهی دو مرحله دارد: مرحلۀ اول «علم به مقتضیات و علل ناقصه» است. تحقق هر پدیده در گرو علل و اسبابی است كه زمینۀ تحقق آن را فراهم می‌آورند، به‌شرطی كه مانعی نباشد، مانند خوردن سم مشروط‌بر عدم‌استفاده از پادزهر. تعبیر كنایی «لوح محو و اثبات» در آیات قرآن اشاره به این مرحله دارد.

مرحلۀ دوم «علم به علل تامه» است، یعنی علم به تحقق اسباب و شرایط و فقدان موانع تحقق پدیده‌های حتمی. از این حقیقت، به «امّ‌الكتاب» و «لوح محفوظ» تعبیر می‌شود.

بدیهی است كه مراد از لوح، وجود فیزیكی آن نیست و علم الهی نیز به‌طور حقیقی دو گونه نیست بلكه این تقسیم‌بندی ناظر به متعلَّق علم الهی یعنی علل تحقق پدیده‌هاست.[8]

 

اجل حتمی و غیرحتمی (اجل معلق)اجل (زمان مرگ) و اقدامات پیشگیرانه

در آیۀ دوم سورۀ انعام نیز مصداقی از این حقیقت آمده است: ﴿هُوَ الَّذی خَلَقَكُمْ مِنْ طینٍ ثُمَّ قَضى‏ أَجَلاً وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَه‏﴾.[9] مراد از «أَجَلاً» در این آیه، عُمر غیرحتمی (مرگ زودرس)، و مراد از «أَجَلٌ مُسَمًّى» عمر حتمی (مرگ طبیعی)است.[10]

هر فرد باتوجه‌به بدن و شرایط زیستی‌اش قابلیت زندگی تا مدتی مشخص را دارد. در این صورت، مجموع علل تامۀ حیات در نظر گرفته می‌شود و از آن به «اجل مسمی» تعبیر می‌شود كه به‌هیچ‌رو دستخوش تغییر و تأخیر نیست.

اما هرگاه فرد بر اثر حادثه و پیش از مرگ طبیعی بمیرد «اجل غیرحتمی» تحقق می‌یابد كه در واقع، بروز مانع برای تأثیر مقتضی حیات خواهد بود؛ یعنی بدن او توانایی و اقتضای حیات را داشته است ولی مانعی ایجاد شده است و امکان حیات را از وی ستانده است.

به هر رو، هر دو اجل را خدا تعیین می‌کند، یكی به‌طور مطلق و دیگری مشروط و معلق. به تعبیر تشبیه‌آمیز آیات، اولی در لوح محفوظ و امّ‌الكتاب تقدیر می‌شود و دومی در لوح محو و اثبات.[11]

به تعبیر دیگر در تقدیر الهی نسبت به شخص معین چنین لحاظ می‌شود که اگر مانعی برای حیاتش به وجود نیاید، این فرد بایستی تا فلان تاریخ عمر کند و اگر به آن تاریخ برسد مرگ وی حتمی است. اما اگر برای حیات او مانعی به وجود بیاید، حیات او پیش از موعد مقرر به پایان می‌رسد. این زمان برای مرگ او غیرحتمی و وابسته به بودن یا نبودن موانع می‌باشد.

از سوی دیگر، رابطۀ اجل محتوم با اجل معلق نه عموم مطلق است نه مِن‌وجه و نه رابطۀ مصداق و مفهوم بلکه هردو مصادیق اجل و در عرض یکدیگرند. اجل محتوم (مسمی) برای همۀ انسان‌ها تقدیر می‌شود، اما برای برخی اجل معلق نیز مقدر است که پیش از اجل محتوم رخ می‌دهد.

لذا انسان باید با احتیاط، رعایت مسائل ایمنی و بهداشتی، یا انجام کارهای نیک مانند صدقه، مانع اجل معلق شود. این مطلب از تأمل در مفهوم دو نوع اجل در آیات و روایات مرتبط فهمیده می‌شود. ضمن آنکه به‌طور کلی‌تر، تقدیر محتوم و غیرمحتوم همین رابطه را دارند.

______________________________________________________
برگرفته از کتاب شبهه پژوهی قرآنی (دفتر اول)

پیمایش به بالا