پرسش

آزادی عقیده در نامه حضرت سلیمان

طبق گزارش قرآن، سلیمان نبی (ع) ملکه سبا را وادار و مجبور به پذیرش دین خود کرد. آیا این گزارش نشان از تحمیل عقیده و دین اجباری نیست؟!

چکیده پاسخ
اینکه ملکه سبا بر اساس نامه حضرت سلیلمان و دیگر اتفاقات وادار به پذیرش دین شد، به این معنا نیست که حضرت سلیمان (ع) او را اجبار کرده باشد بلکه ادله قاطع و منطق حضرت سلیمان (ع) او را وادار به پذیرش کرد؛ همانگونه که هر انسانی عاقلی با دیدن منطق و استدلال‌های قاطع وادار به پذیرش خواهد شد. این نشانه‌ها عبارت بودند از: آمدن هدهد با وضع مخصوص، نپذیرفتن هدایای ملكه، حاضر ساختن تخت او از راه دور در مدتى كوتاه، مشاهدۀ قدرت و عظمت فوق‌العادۀ سلیمان (ع) و اخلاق او كه هیچ شباهتى با اخلاق شاهان نداشت. بدین‌ جهت، ملکۀ سبا تاج‌وتخت خود را حقیر یافت و از مقابلۀ نظامی با سلیمان (ع) منصرف شد. علاوه بر این، تعبیر «أسلمتُ مع سلیمان» در آیات قرآن نشان می‌دهد كه ملكۀ سبا به‌دور از اجبار، خود را همراه سلیمان (ع) در مسیر خداپرستی می‌داند.
پاسخ کامل

نامه حضرت سلیمان از جمله قصصی است که قرآن آن را نقل کرده است. از دیگر سود آزادی عقیده یا تحمیل عقیده (دین اجباری) در ماجرای حضرت سلیمان (ع) مسئله‌ای است که ذهن برخی را به خود مشغول ساخته است. این ماجرا در سورۀ نمل اشاره شده است.

سخنان سلیمان (ع) و چگونگی ایمان آوردن ملکه باعث این تصور شده که سلیمان (ع) به اجبار متوسل شد و بدون دلیل ملکه را وادار به تسلیم کرد و قرآن با نقل این ماجرا شیوۀ او را تأیید نمود.

 

آزادی عقیده در نامه حضرت سلیمان

هدهد خبر از منطقه‌ای می‌دهد که زنی حکمرانش است و مردمش کافر و مشرک‌اند: ﴿إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِیَتْ مِنْ كُلِّ شَیْ‏ءٍ وَلَها عَرْشٌ عَظیم‏٭ وَجَدْتُها وَقَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ﴾.آزادی عقیده در نامه حضرت سلیمان

سلیمان (ع) نامه‌ای به او می‌نویسد تا از صحت و سقم ماجرا آگاه شود: ﴿اذْهَبْ بِكِتابی‏ هذا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا یَرْجِعُونَ﴾.[2] محتوای نامه سلیمان (ع) چنین بود: ﴿إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ٭ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونی‏ مُسْلِمینَ﴾.[3]

البته بعید است كه این نامه عربى نوشته شده باشد و به‌نظر، عبارات یادشده نقل به معنا یا خلاصۀ نامۀ سلیمان (ع) است كه ملكۀ سبا براى ملتش بازگفته است.[4]

مراد از «مسلمین» در این نامه انقیاد در برابر سلیمان (ع) است نه اسلام آوردن یا تسلیم در برابر خدا، چنان‌كه از سیاق، به‌ویژه عبارت ﴿أَلاَّ تَعْلُوا عَلَیَّ﴾ پیداست.[5] بنابراین، سلیمان (ع) از آنان می‌خواهد تا برتری‌جویی را كنار نهند و تسلیم گردند.

ملکه درباره نامه سلیمان (ع) با درباریان و مشاورانش مشورت کرد و بااینکه آنان وی را به جنگ ترغیب کردند او عدم‌تمایلش را به این کار نشان داد:

﴿قالَتْ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونی‏ فی‏ أَمْری ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُونِ٭ قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدیدٍ وَالْأَمْرُ إِلَیْكِ فَانْظُری ما ذا تَأْمُرینَ٭ قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَكَذلِكَ یَفْعَلُونَ٭ وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ﴾.[6]

ملكۀ سبا منش پادشاهان را در دو چیز خلاصه مى‏دانست: فساد و ویرانگرى، و ذلیل ساختن عزیزان. اقدام او در ارسال هدایا ازآن‌رو بود تا دریابد آیا سلیمان (ع) پادشاه است یا پیامبر؟ مصلح است یا ویرانگر؟ زیرا پادشاهان علاقۀ شدیدى به هدایا دارند و مى‏توان آنان را با هدایاى گران‌بها تسلیم كرد.

پس اگر سلیمان (ع) با این هدایا تسلیم شود شاه است و در برابرش باید ایستاد و اگر بى‌اعتنا باشد و بر سخنان و پیشنهادهایش اصرار ورزد پیامبر خداست.[7] هنگامی که هدایا را نزد سلیمان (ع) بردند توجهی به آن نکرد و با این کار نشان داد معیارهای ارزشگذاری و اهدافش روشن است و خوی پادشاهان را ندارد و فریب چنین اقداماتی را نمی‌خورد:

﴿فَلَمَّا جاءَ سُلَیْمانَ قالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ فَما آتانِیَ اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا آتاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ٭ ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَهُمْ صاغِرُونَ﴾.[8]

ملکۀ سبا به رسم پادشاهان از تطمیع آغاز کرد تا اگر به اهدافش نرسید به خشونت متوسل شود. اما سلیمان (ع) پیش‌دستی كرد و کوشید ملکه را با تهدید تسلیم کند بی‌آنکه از اجبار به تغییر عقیده سخن گوید. سلیمان (ع) کوشید مظاهر شرک و در رأس آنها حكومت‌های ظالمانۀ گمراه‌کننده را نابود سازد.داستان انبیاء

او در برابر زور به زور متوسل شد، اما هنگام دعوت، به دلیل و منطق. لذا دستور داد تخت ملکه را پیش از ورودش حاضر سازند تا نشانه‌ای دیگر از صداقت وی در ادعای پیامبری باشد و ملکه در برابر حق تسلیم شود:

﴿قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّكُمْ یَأْتینی‏ بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونی‏ مُسْلِمینَ…٭ قالَ الَّذی عِنْدَه عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتیكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآه مُسْتَقِرًّا عِنْدَه قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنی‏ أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّما یَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ كَریمٌ٭ قالَ نَكِّرُوا لَها عَرْشَها نَنْظُرْ أَ تَهْتَدی أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذینَ لا یَهْتَدُونَ٭ فَلَمَّا جاءَتْ قیلَ أَ هكَذا عَرْشُكِ قالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَكُنَّا مُسْلِمینَ٭ وَصَدَّها ما كانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّها كانَتْ مِنْ قَوْمٍ كافِرینَ﴾.[9]

به هر حال، سلیمان (ع) هرگز ملکۀ سبا را به پذیرش ایمان اجبار نکرد بلکه او با دیدن نشانه‏هاى متعدد حقانیت دعوت سلیمان (ع) ایمان آورد.

این نشانه‌ها عبارت بودند از: آمدن هدهد با وضع مخصوص؛ نپذیرفتن هدایای ملكه؛ حاضر ساختن تخت او از راه دور در مدتى كوتاه؛ مشاهدۀ قدرت و عظمت فوق‌العادۀ سلیمان (ع) و اخلاق او كه هیچ شباهتى با اخلاق شاهان نداشت.[10]

بدین‌سان، ملکۀ سبا تاج‌وتخت خود را حقیر یافت و از مقابلۀ نظامی با سلیمان (ع) منصرف شد: ﴿قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی‏ وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾.[11] تعبیر «مع سلیمان» نشان می‌دهد كه ملكۀ سبا به‌دور از اجبار و گردنکشی خود را همراه سلیمان (ع) در مسیر خداپرستی می‌داند.

_________________________________________________

برگرفته از کتاب شبهه پژوهی قرآنی (دفتر اول) نوشته دکتر ایروانی

 

پیمایش به بالا