پرسش

آزادی عقیده در اسلام

آیا اسلام موافق آزادی عقیده است یا به دنبال اجبار بر پذیرش دین است؟

چکیده پاسخ
پذیرش دین امری قلبی و باطنی است، اجبار و اکراه در آن راه ندارد. اکراه و اجبار تنها در حوزه رفتارها ممکن است و تنها می‌توان آدمیان را بر انجام رفتار خاصی یا ترک آن اجبار کرد، ولی امور باطنی و قلبی همچون محبت، پذیرش، باور و ... ناممکن است. بر این اساس، اجبار و اکراه بر پذیرش دین نه ممکن است و نه جایز. البته این امر مربوط به حوزه عقیده است. در حوزه رفتار به خصوص رفتارهای اجتماعی، منطقی و عقلانی است که برای تنظیم اجتماعف برخی رفتارها الزامی و قانون‌مند باشند.
پاسخ کامل

آزادی عقیده در اسلام از جمله مهم‌ترین پرسش‌هایی است که امروزه مطرح می‌شود.

اسلام دین دعوت به اندیشه و حق و عدالت، و دین هدایت به نیكی‌ها و خوبی‌هاست. نگاهی به سیرۀ معصومان (ع) نشان می‌دهد که ایشان با رعایت منطق و اخلاق دیگران را به هدایت و تعقل فرامی‌خواندند و با صاحبان ادیان و حتی ملحدان گفت‌وگو و مناظره می‌کردند.[1]

 

آزادی عقیده در قرآن

پیامبر (ص) در آیات متعدد مأموریت یافته است تا با شیوه‌هایی خردورزانه و با رعایت اخلاق اسلامی دعوتگری کند و در این راه استقامت ورزد:

آزادی عقیده در اسلام

﴿ادْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ﴾؛[2] ﴿فَلِذلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَلا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَرَبُّكُمْ لَنا أَعْمالُنا وَلَكُمْ أَعْمالُكُمْ لا حُجَّةَ بَیْنَنا وَبَیْنَكُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنا وَإِلَیْهِ الْمَصیرُ﴾؛[3] ﴿قُلْ هذِه سَبیلی‏ أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنی.[4]

پیامبر (ص) زمینه را فراهم ساخت تا كافران و گمراهان غیرمعاند، معارف دینی را خردمندانه فهم کنند و آن را عاشقانه با جان‌ودل بپذیرند، و آنان که تمایل به اجابت دعوت الهی ندارند نیز از سر آگاهی و اختیار به مسیر خود ادامه دهند:

﴿فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفا﴾؛[5] ﴿لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیم﴾؛[6]‏ ﴿فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمیل‏﴾؛[7] ﴿لِیَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَیَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ﴾.[8] 

 

آزادی عقیده در اسلام و نفی اکراه در پذیرش دین

ازاین‌رو، اساس دین و دعوت پیامبر (ص) بر فهم و باور قلبی افراد استوار است و در همین راستا بر نفی اكراه در دین تأكید می‌شود:

﴿لا إِكْراه فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ﴾؛[9] ﴿نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ وَما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعیدِ﴾؛[10] ﴿فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ٭ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ﴾؛[11] ﴿قالَ یا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَآتانی‏ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِه فَعُمِّیَتْ عَلَیْكُمْ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَأَنْتُمْ لَها كارِهُونَ﴾.[12]

آیۀ اخیر از زبان نوح (ع) اجبار پیامبران الهی به هدایت مردم را نفی می‌كند و بر دلایل روشن الهی (بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی) تأكید می‌ورزد. در روایات نیز این مطلب آمده است، چنان‌که اباصلت هروی گوید:

روزی مأمون از امام رضا (ع) دربارۀ آیۀ ﴿وَلَوْ شاءَ رَبُّكَ لَـآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمیعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِه النَّاسَ حَتَّى یَكُونُوا مُؤْمِنین[13] پرسید. امام در پاسخ، روایتی از پدران بزرگوار خود بیان کرد که در آن، علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) فرمود: «أنّ المسلمین قالوا لرسول اللّه(ص): لو أكرهتَ یا رسول اللّه من قدرتَ علیه من النّاس على الإسلام كثر عددنا وقوینا على عدوّنا! فقال رسول اللّه(ص): ما كنت لألقى اللّه عزّ وجلّ ببدعة لم یحدث إلیّ فیها شیئاً وما أنا من المتكلّفین، فأنزل اللّه تبارك وتعالى: یا محمّد ﴿وَلَوْ شاءَ رَبُّكَ لَـآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمیعاً﴾…؛[14]

مسلمانان به پیامبر (ص) گفتند: ای رسول خدا، اگر مردمی را كه بر آنان تسلط یافتی به اسلام واداری، تعدادمان زیاد شود و در برابر دشمن تقویت شویم. پیامبر (ص) فرمود: نمی‌خواهم خداوند را با بدعتی ملاقات كنم كه دستوری الهی به آن نداشته‌ام. من از كسانى كه چیزى از خود مى‏سازند [و ادعاى باطل مى‏كنند] نیستم‏. در این هنگام خداوند این آیه را نازل فرمود: «اگر پروردگارت مى‏خواست یقیناً همۀ افراد روى زمین [به‌اجبار] ایمان مى‏آوردند…».

در حقیقت پذیرش دین امری قلبی و باطنی است، اجبار و اکراه در آن راه ندارد. اکراه و اجبار تنها در حوزه رفتارها ممکن است و تنها می‌توان آدمیان را بر انجام رفتار خاصی یا ترک آن اجبار کرد، ولی امور باطنی و قلبی همچون محبت، پذیرش، باور و … ناممکن است. بر این اساس، اجبار و اکراه بر پذیرش دین نه ممکن است و نه جایز.

البته این امر، مربوط به حوزه عقیده است. در حوزه رفتار به خصوص رفتارهای اجتماعی، منطقی و عقلانی است که برای تنظیم اجتماعف برخی رفتارها الزامی و قانون‌مند باشند.

_______________________________

برگرفته از کتاب شبهه پژوهی قرآنی (دفتر اول)

پیمایش به بالا