آیا چنین نیست که اگر محدودیتهای حجاب و عفاف و سرکوب جنسی که در اسلام بیان میشود بیشتر شود، مردم به روابط نامشروع و فساد اخلاقی حریصتر شوند؟
پرسش فوق مبتنی بر دو پیشفرض است که هر یک را بایستی جداگانه بررسی نمود:
اول: اینکه اسلام غریزه جنسی را سرکوب نکرده است بلکه مسائل جنسی را قانونمند کرده است.
دوم: اینکه محدودیت جنسی موجب حرص بیشتر نمیشود.
اسلام؛ سرکوب جنسی یا قانونمندی جنسی؟
در بخش نخست پرسش این انگاره وجود دارد که دین اسلام مخالف غرایز آدمی و به طور خاص روابط جنسی آدمیان است؛ لکن باید توجه داشت که این ادعا نادرست و ناصواب است.
اساسا غریزه جنسی همچون دیگر غرایز و نیروهای درونی آدمیان، توسط خداوند متعال در درون انسان قرار داده شده است. غریزه جنسی خود ابزاری برای بقاء نسل، حفظ و استحکام خانواده و… است؛ از اینرو اصل غریزه جنسی همچون دیگر غرایز برای حیات بشر ضروری است.
آنچه اسلام با آن مخالفت کرده است، افسارگسیختگی غرایز است که نتیجه آن نابودی خانوادگی، رشد ناهنجاریها و ظلم به افراد جامعه است. به همین دلیل است که همه جوامع حتی جوامع غیردینی نیر قوانین و محدودیتهایی برای روابط جنسی قرار میدهند (هرچند که نسبت به کمیت و کیفیت آن با یکدیگر اختلاف نظر دارند) این مهم نشان از آن دارد که آزادی مطلق در روابط جنسی برای زندگی انسانی پذیرفتنی نیست.
در واقع روابط آزاد جنسی که خارج از نظام ازدواج و خانواده هستند، روابطی خطرناک هستند که هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی و هم از جنبههای حقوقی و اقتصادی زندگی فرد را در معرض خطرات جدی قرار میدهد.
بر این اساس اینکه اسلام در صدد سرکوب غریزه جنسی باشد، ادعایی نادرست است بلکه اسلام به دنبال قانونمند کردن آن است که انسان را از خطرات افسارگسیختگی جنسی در امان نگاه دارد؛ از اینرو در آیات و روایات مختلف همچون آیه 30 و 31 سوره نور دستوراتی داده شده است که منجر به سلامت فردی و اجتماعی خواهد شد.
تأثیر محدودیت جنسی بر حرص جنسی
در بخش دوم پرسش نیز این مسئله مطرح است که آیا محدودیتهای جنسی موجب حریصتر شدن جامعه در مسائل جنسی میشود؟ به تعبیر دیگر آیا ممنوعیتهای جنسی باعث تشنهتر شدن افراد میشود؟
در پاسخ به این پرسش باید دانست که اگرچه ممنوعیت و محدودیت موجب میشود تا حس کنجکاوی بشر تحریک شده و در نهایت علاقهمندی وی نسبت به موضوع محدود شده بیشتر شود ولی نمیتوان به طور کلی هرگونه محدودیتی را موجب حرص بیشتر دانست.
در حقیقت رابطه محدودیت و حرص بیشتر رابطه مستقیم و همیشگی نیست؛ چه بسیار محدودیتهایی وجود دارد که منجر به افزایش علاقه و حرص افراد نمیشود همانگونه که موارد متعددی وجود دارد که محدودیتها به حداقل رسیده ولی از علاقه افراد کاسته نشده است.
به عنوان مثال هم از نظر قانونی و هم عقلی، بشر میداند که خوردن سمّ برای او ممنوع است. او از این جهت محدودیت دارد ولی هیچگاه نسبت به خوردن سمّ حریص نیست.
محدودیت او در این مورد همراه با آگاهی از مضرات سمّ است؛ در نتیجه هیچ گاه برای رسیدن به آن تلاش نمیکند بلکه تمام تلاش خود را برای دوری از آن صرف میکند.
در مسائل جنسی نیز اگر افراد جامعه نسبت به خسارات و آسیبهای آزادی مطلق، بیبندوباری و افسارگسیختگی جنسی آگاهی لازم را کسب کنند، نسبت به آن حریص نخواهند بود.
از اینرو این ادعا که «حرص برخی از افراد به سبب محدودیتهای فراوان دینی نسبت به مسائل جنسی است»، ادعای نادرست است؛ بلکه حرص آنها ناشی از آن است که آگاهی کافی نسبت به آسیبهای این گونه روابط نداشته و گمان میکنند که این روابط موجب خوشبختی، راحتی و رفاه ایشان خواهد شد. (برای مطالعه بیشتر نسبت به فوائد برخی قوانین جنسی مثل قوانین پوشش به کتاب «ترگل» مراجعه کنید)
از دیگر سو باید این را نیز در نظر داشت که کاهش محدودیتهای جنسی، منجر به بیمیلی جنسی نمیشود. میل افراد به مسائل جنسی تنها یک علاقه ساده نیست؛ بلکه غریزهای درونی است که همواره در نهاد بشر قرار داده شده است.
همانگونه که آزادی انسان در خوردن و آشامیدن موجب نمیشود تا غریزه و علاقه او به رفع گرسنگی و تشنگی کاهش یابد، آزادی جنسی نیز منجر به کاهش علاقه و میل جنسی نمیشود.
همانگونه که در خوردن و آشامیدن، برخی مرزها و محدودیتها بایستی رعایت شود تا انسان به خود و دیگران آسیبی وارد نسازد و زندگی متکامل و آرامی را برای خود تأمین کند، در روابط جنسی نیز این محدودیتها باید رعایت شود تا زندگی متکامل و آرام آدمیان تأمین گردد.