آیا اقدامات حضرت خضر (ع) همچون کشتن یک نوجوان، قصاص قبل از جنایت نبوده است؟ اگر به دستور خدا بوده است، آیا با عدالت خداوند سازگار است؟
حضرت خضر (ع) و اقدامات در خصوص سوراخ کردن کشتی، کشتن نوجوان، بازسازی رایگان دیوار پرسشهای فراوانی را برای افراد مختلف ایجاد کرده است، ازجمله:
آیا مىتوان اموال كسى را بدون اجازۀ او معیوب كرد با این هدف كه مبادا غاصبى آن را از بین ببرد؟
آیا مىتوان نوجوانى را به سبب كارى كه در آینده انجام مىدهد مجازات كرد؟
آیا لزومى دارد كه براى حفظ مال دیگران رایگان کار کنیم؟
دیدگاه مفسران درباره اقدامات حضرت خضر (ع)
مفسران در پاسخ به این پرسشها دو راه در پیش گرفتهاند:
راه نخست: اقدامات خضر (ع) شرعی بوده است
در این نگاه این اقدامات بر موازین فقهى و شرعی منطبق بوده است؛ چراکه سوراخ کردن کشتی برای امری مهمتر بوده است که نوعی دفع افسد به فاسد است و به صورت ضمنی اجازه صاحبان کشتی را داشته است. [1]
نوجوان نیز کافر و مرتد بوده است و چون والدینش مومن بودند، مرتد فطری و واجب القتل بوده است و ترس از به کفر کشاندن والدین نیز نشان از نوعی افساد در زمین است که مجوز دیگری برای قتل اوست.[2] نسبت به مال یتیم نیز حفظ مال او وظیفه ولیّ است که خضر برترین ولی او بوده است.[3]
راه دوم: اقدامات خضر (ع) مبتنی بر باطن عالم بوده است
گروه دیگر از مفسران توجیهات یادشده را- دستکم در حادثۀ اول و دوم- قانعکننده نمیدانند، زیرا سوراخ کردن کشتی آسیب زدن به اموال دیگران است و بدون اجازۀ صریح صاحبان آن وجاهت فقهی ندارد. در حادثۀ دوم نیز براساس ظاهر آیات، قتل نوجوان به دلیل افعال آیندۀ اوست؛ نه کفر فعلی او.
از نظر این مفسران موسی (ع) مأمور به ظواهر امور بود، ولی آن فرد عالم (خضر) مأمور به اسباب حقیقی، واقعی و باطنی درعالم. او با اِشراف بر باطن امور کارهایی انجام میداد که بالاتر از مرتبۀ موسی (ع) بود.[4]
توضیح اینکه، در جهان دو نظام هست: نظام تكوین و نظام تشریع. نظام تشریع قوانین و تکالیف الهی برای نیل به کمال است. نظام تکوین نیز ایفای نقش ربوبیت الهی در قالب وقوع پدیدههای طبیعی است.
مأموریت پیامبران در ابلاغ وحی و رسالت فقیهان در استنباط احکام، در قالب نظام تشریع است و آنان بهطور عموم در نظام تکوین تکلیفی ندارند. برای مثال، خدا در نظام تکوین براى آزمایش بندگان آنها را به «خوف» (ناامنى) و «نقص اموال و نفوس» (از بین رفتن عزیزان و اموال) مبتلا مىكند[5] تا معلوم شود چه کسانی صابرند.
روشن است که هیچ فقیه و پیامبرى نمىتواند اموال و نفوس و محصولات و امنیت را از بین ببرد تا مردم آزمایش شوند. همچنین در نظام تکوین خداوند به واسطه برخی اسبابش همچون فرشتگانش، جان برخی از بندگانش را به خاطر مصالح مهمتر میستاند ولی در نظام تشریعی هیچ نبی و فقیهی حق چنین کاری را ندارد.
ازاینرو، قوانین تکوینی و پیامدهای تخلف از آن، در چهارچوب نظام شرع تحلیلپذیر نیستند. لذا منعى ندارد که خدا گروهى را مأمور اجرای نظام تشریع كند و گروهى از فرشتگان یا حتی برخی انسانها همچون خضر را مأمور اجرای نظام تكوین، چنانکه در ماجرای قتل نوجوان مشهود است.
بدیهی است خطوط كلى این دو نظام با یکدیگر هماهنگاند و انسان را بهسوی كمال مىبرند، هرچند گاه در جزئیات متفاوتاند. در این دو نظام هیچكس نمىتواند خودسرانه عمل کند بلكه باید از مالک و حاكم حقیقى اجازه داشته باشد.
ازاینرو، خضر صراحتاً گفت که آنچه میکند طبق برنامهای الهى و ضابطهای است كه به او داده شده است نه طبق نظر شخصیاش: ﴿ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی﴾.[6] اکنون میتوان دریافت چرا موسی (ع) کارهای خضر را برنمیتافت، زیرا مسیر و مأموریت او از رسالت و مأموریت خضر جدا بود.
او از نگاه شرع مینگریست درحالیکه اقدامات خضر برخلاف ظواهر قانون شرع بود.[7]
دیدگاه دوم مفسران استوارتر است
دیدگاه دوم طبق شواهد آیات استوارتر است، زیرا خضر در قتل نوجوان تعبیر ﴿فَخَشینا﴾[8] و ﴿فَأَرَدْنا أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما﴾[9] را در بیان فلسفۀ کارش بهصورت متکلم معالغیر بهکار میبَرد و این اشارهای است که او خود را همسو با فرمان الهی در نظام تکوین میداند.
از سوی دیگر، او بازسازی دیوار را به اراده و امر الهی میشمرد: ﴿فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ یَبْلُغا أَشُدَّهُما وَیَسْتَخْرِجا كَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْری﴾.[10]
بهعلاوه، اعتراضهای موسی (ع) که خود پیامبری الهی بود نشانۀ آن است که اقدامات خضر، در نظام تشریع و قوانین شریعت جای نمیگیرد.
________________________________________
برگرفته از کتاب شبهه پژوهی قرآنی (دفتر اول)