کدام پلورالیسم؟!

متن ذیل حاصل مصاحبه مجموعه اندیشه رضوان با دکتر سید حسن حسینی سروری در تاریخ 28 فروردین 1403 در محل دانشگاه علوم اسلامی رضوی مشهد می‌باشد.

دکتر حسن حسینی، معاون فرهنگی و استاد گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف است. او معاون سابق آموزشی این دانشگاه نیز بوده است و معاونت جذب و شناسایی بنیاد ملی نخبگان نیز در سوابق او به چشم می‌خورد. او همچنین در گذشته ریاست دانشگاه صداو سیما را برعهده داشته است و استاد مدعو دانشگاه ایندیانا نیز بوده است. او در حوزه فلسفه اسلامی، فلسفه دین و فلسفه رسانه مطالعات و پژوهش‌های گسترده داشته است و رساله دکتری خویش را نزد سیدحسن نصر در واشنگتن به پایان رسانیده است. (نگاهی اجمالی به سوابق سید حسن حسینی)

کدام پلورالیسم؟!

پلورالیسم یا کثرت‌گرایی، ایده‌ای است برای به رسمیت شناختن تکثرها و تعددها. دیدگاهی است که می‌خواهد تفاوت انسان‌ها و ساحت‌های انسانی را ببینیم. پلورالیسم هم در علوم سیاسی مطرح است و هم در اندیشه‌های فلسفی و دینی.

پلورالیسم سیاسی
کدام پلورالیسم؟! سید حسن حسینی پاسخ می‌گوید

پلورالیسم در سیاست دغدغه آن را دارد که تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران و حاکمان تفاوت‌ها را ببینند و با این تفاوت‌ها کنار بیایند. تفاوت‌های ناشی از اقلیم، ناشی از زمان، باور و… . در واقع پلورالیسم سیاسی، ایده‌ای برای همزیستی مسالمت‌آمیز است. ایده‌ای که می‌خواهد صلح و صمیمیت میان خرده‌فرهنگ‌ها را برای بشر به ارمغان آورد.

البته باید توجه داشت که اگرچه صلح و صمیمیت در حوزه همزیستی مسالمت‌آمیز ممکن است ولی در حوزه اندیشه و باورهای بنیادین مقداری دچار چالش است؛ چراکه نمی‌توان همه اندیشه‌ها را صحیح، صادق و درست دانست. قطعا بسیاری از افراد بشر در حوزه فکر و اندیشه خود دچار خاطاهایی می‌شوند و به  نتیجه‌هایی نادرست و نامعتبر را باور دارند.

بر این اساس، پلورالیسم سیاسی تنها در حوزه‌های غیربنیادین کارآمد است. در مسائلی که چندان نیاز به دقت منطقی نداریم. مسائلی که می‌توانند چندوجهی باشند و هر یک از افراد بشر به خاطر توجه به بعدی از آن حقیقت، در کنار همدیگر زندگی مسالمت‌آمیزی داشته باشد.

پلورالیسم فلسفی و دینی

پلورالیسم فلسفی و دینی برخلاف پلورالیسم سیاسی قبل از آنکه به همزیستی مسالمت آمیز در زندگی سیاسی و یا اجتماعی تأکید داشته باشد، بر تکثر باورها و عقاید تأکید دارد. اینکه باورهای مختلف و ادیان مختلف در عین تکثر و تعددی که دارند، از نوعی اصالت و درستی برخوردارند. در یک کلمه شاید بتوان گفت پلورالیسم سیاسی در حوزه عقل عملی و پلورالیسم دینی در حوزه عقل نظری است با تفاوت های بسیار دقیقی که بین این دو گفته شده است.

البته اینکه مقصود از اصالت چیست، مسئله‌ای مهم است. آیا منظور این است که اهالی ادیان و اندیشه‌های مختلف می‌توانند در عین حال که باورهای متفاوت دارند، نجات پیدا کنند و به رستگاری و سعادت برسند؟ یا اینکه مقصود این است که ادیان و فلسفه‌های مختلف همگی در عین تفاوت‌ها، در همه گزاره‌های خویش صادق هستند؟

واضح است که پلورالیسم را اگر در حوزه نجات و رستگاری معنا کنیم، می‌تواند قابل پذیرش باشد. یعنی می‌توان گفت که اهالی ادیان و اندیشه‌های مختلف در عین حال که اختلاف نظر دارند ولی در رستگاری با یکدیگر شریک اند، چراکه از طرفی بسیاری ادیان الهی در امتداد یکدیگر هستند (هرچند که در حوزه مناسک با یکدیگر تفاوت دارند) و از طرف دیگر بسیاری از انسان‌ها عامدانه با یک دین مخالفت نمی‌کنند بلکه همواره روحیه حقیقت‌طلبی آن‌ها زنده است وعوامل دیگری مانع از اظهار این فطرت خداجویی طبعی میشود.

در ادیانی مثل اسلام نیز از این افراد عموما با نام مستضعف یاد می‌شود که باورهایی متفاوت دارند ولی محکوم نیستند بلکه چه بسا بتوانند به میزان پایبندی که به باورهای طبعی و فطری خود داشته‌اند، سعادتمند باشد.

پلورالیسم در حقانیت و صدق

پلورالیسم در حقانیت و صدق، گونه‌ای دیگر از کثرت‌گرایی دینی فلسفی است. گونه‌ای که به دنبال آن نیست که بگوید افراد در عین تکثر و تعدد عقیده‌شان ممکن است سعادتمند شوند؛ بلکه به دنبال آن است که بگوید باورهای دینی و فلسفی مختلف در عین تفاوتی که دارند، می‌توانند درست، صحیح و صادق باشند.

این قرائت از کثرت‌گرایی مورد تأمل و چالش بسیاری از اندیشمندان است. اینکه شاید انسانی که عقیده مخالف داشته باشد، بتواند سعادتمند شود یک تعبیر است، ولی اینکه بخواهیم بگوییم همه عقاید و باورها درست است، مقداری چالش‌برانگیز است. چگونه ممکن است کسی بگوید پس از مرگ، انسان در جهانی دیگر زنده است و پیامد رفتارهای خویش را می‌بیند ولی دیگری می‌گوید انسان پس از مرگ به جهان دیگری نمی‌رود، و در عین حال هم این باور و هم آن باور را صادق بدانیم و آن را حقیقت نامیم؟!!

چگونه ممکن است باور فلسفی که می‌گوید خدا وجود ندارد صادق و واقعی باشد در عین حال که باور به وجود خدا صادق و درست باشد؟!!

آشکار است که نمی‌توان همه این باورها را که گاه متضاد یا متناقض هستند، صادق دانست؛ مگر اینکه به نوعی نسبی‌‌گرایی باور داشته باشیم.

پلورالیسم جان هیکدکتر سید حسن حسینی: تفاوت پلورالیسم جان هیک و شلایرماخر

جان هیک (جان هیک در ویکی پدیا)، نظریه‌پرداز معاصر در پلورالیسم دینی است. از اینرو همواره با این سوال مواجه بوده است که آیا پلورالیسمِ او مبتنی بر نسبی‌گرایی است؟

جان هیک معتقد بود من به نسبی‌گرایی معتقد نیستم و اساساً به نسبی‌گرایی نمی‌رسد؛ چراکه در تقریر او، وجود خدا به عنوان یک اصل قلمداد می‌شود که او را از نسبیت و نسبی‌گرایی رها می‌سازد.

او باور دارد که پیش‌فرض نظریه او وجود خداست یعنی وجود خدا در جای خودش باید اثبات شده باشد تا پس از آن به پلورالیسم برسیم. در نتیجه نمی‌توان گفت: در عین حال که وجود خدا حقیقت دارد، نیستی او نیز واقعی است!

در حقیقت جایگاه پلورالیسم، از باور به وجود خدا شروع میشود. او باور دارد که وجود خدا امری وابسته به معرفت انسان نیست بلکه امری ثابت و نفس‌الامری است ولی بقیه چیز‌ها مثل بسیاری از باورهای دینی، وابسته به معرفت انسان است و دنیای ذهنی افراد می‌تواند به این باورها جهت‌دهی کند در نتیجه باورهای درست با جهت‌های مختلف، متنوع و متکثر داشته باشیم.

از نگاه او بسیاری از باورهای دینی (غیر از باور به وجود خدا) خالص نیست و از فرهنگ و شرایط زمانی و محیطی افراد تأثیر می‌پذیرد. زمینه‌های فرهنگی نیز از جمله امور مؤثر بر این باورها است. در واقع بسیاری از باورهای دینی بر اساس تجربه دینی افراد است و هسته اصلی تجربه دینی از نگاه هیک آن است که فرد از خودمحوری به خدامحوری برسد.

از اینرو از منظر جان هیک تجربه دینی منحصر به شرایع دینی نیست بلکه ممکن است کسی به شرایع پایبند باشد ولی به خدامحوری منتقل نشود یا به شرایط پایبند نباشد ولی به خدامحوری منتقل شود.

تفاوت نگاه هیک و شلایرماخر

دکتر سید حسن حسینی: تفاوت پلورالیسم جان هیک و شلایرماخر

تجربه دینی در نگاه بسیاری از افراد مطرح بوده است. از جمله آن‌ها می‌توان به شلایرماخر اشاره کرد. شلایرماخر کسی بود که اساس و هسته دین و دینداری را احساس وابستگی می‌دانست که گاه در هنر و گاه در عرصه‌های دیگر می‌توانست آشکار شود. ولی هیک حقیقت دین را این نمی‌داند بلکه وجود واقعی خدا را باور داشت و به متون مقدس نیز باورمند بود. اگرچه او متون مقدس را محصول مقدس دین می‌دانست نه وحی مستقیم. (شلایرماخر در ویکی پدیا)

در واقع شلایرماخر تجربه دینی را توسعه می‌داد و عملا به نسبی‌گرایی نزدیک می‌شود ولی هیک به سبب آنکه باور به وجود واقعی خدا را (نه صرفا احساس وابستگی) ثابت می‌دانست و نیز از آن‌ جهت که که به تجلی خدا در طبیعت ایمان داشت، از نسبی‌گرایی دور می‌شود.

به نظر می‌رسد آنچه امروزه در اندیشه برخی همچون دکتر سروش بازتاب داشته است، مبانی نزدیک به شلایرماخر باشد تا جان‌هیک. دکتر سروش معتقد است که انبیاء نیز همانند دیگر افراد تجربه دینی دارند؛ نهایتا اینکه تجربه دینی آنها بهتر و عمیق‌تر است. از این جهت نظریه او از دیدگاه جان هیک فاصله میگیرد و به نسبی‌گرایی نزدیک‌تر است.

بنابراین پلورالیسم در اندیشه جان هیک، متفاوت از آن چیزی است که در اندیشه شلایرماخر بوده است.

 

پیمایش به بالا