فلسفه و تجربه نزدیک به مرگ؛ گفتگو با دکتر امامی جمعه

تجربه نزدیک به مرگ از جمله مسائلی است که سالیان اخیر در جامعه جهانی و ایران مطرح شده است. اندیشمندان مختلف نیز در رشته‌های گوناگون،به این موضوع توجه داشته‌اند. بخشی از منظر پزشکی (برای نمونه: دکتر گریسون) و بخشی الهیاتی  (برای نمونه: دکتر برنجکار) به این مسئله نگریسته‌اند.

بدین جهت تجربه نزدیک به مرگ یکی از مسائل میان‌رشته‌ای به شمار می‌رود. دکتر امامی جمعه عضو هیئت علمی رشته فلسفه در دانشگاه اصفهان، از جمله افرادی است که این موضوع را دارای اهمیت می‌داند. متن ذیل نتیجه گفتگوی علمی وی با مجموعه اندیشه رضوان و کارگروه «علوم عقلی و تجربیات نزدیک به مرگ» در مرداد 1403می‌باشد.

دیدگاه شما نسبت به تجربیات نزدیک به مرگ و مسائل مطرح پیرامون آن چیست؟دکتر امامی جمعه

تجربه نزدیک به مرگ قطعا موجب بروز مسائلی برای ما می‌شود که بایستی بر روی آن‌ها تحقیق کرد. تجربه نزدیک به مرگ را نه می‌توان به صورت خام آن را پذیرفت و گفت که معتبر است و نه می‌توان به صورت مطلق آن را رد کرد.

در واقع این موضوع در حال رشد و توسعه است و تبدیل به یک مسئله شده است. چه بخواهیم و چه نخواهیم در حال مطرح شدن است. این اندیشمندان هستند که باید هر کدام از مسائل مربوط به آن را از ابعاد مختلف به صورت میان رشته‌ای بررسی کنند. در واقع میان رشته‌ای به معنای آن است که گفتگو و بررسی تحلیلی از جانب رشته‌های مختلف مثل روان‌شناسی از یک سو و دانش‌هایی مثل فلسفه و علوم دینی از سوی دیگر رخ دهد تا بتوان ابعاد گوناگون این مسئله را دریافت. برخلاف رویکرد جزیره‌ای که هر کسی مبتنی بر ذهنیات خودش این مسئله را بررسی می‌کند.

اتفاقا تجربه های نزدیک به مرگ مسئله نو ظهور نیست. در گذشته به شکل دیگری بوده است. مثلا در کتاب منازل الآخرة شیخ عباس قمی، شش منزل را بر اساس مکاشفات و اهالی سیر و سلوک بیان می‌کند؛ بنابراین این در سنّت اسلامی سابقه دارد.

آیا تجربه نزدیک به مرگ امکان دارد؟

طبیعتا پیش از هر چیز بایستی امکان آن را بررسی کرد. اینکه آیا تجربه نزدیک به مرگ به عنوان یک واقعیت ممکن است؟ در این زمینه ملاصدرا در ابتدای شواهد و و ابتدای مشهد پنجم مشهد ثالت امکان چنین پدیده‌هایی را مطرح می‌کند. در این زمینه هم بایستی عرفان و هم شریعت و هم حکمت ورود کند چراکه عرفان و حکمت و شریعت درگیر با این موضوع هستند.

ظرفیت‌های تجربیات نزدیک به مرگ در مسئله‌سازی برای علوم چگونه است؟ در این زمینه چه قدم‌هایی باید برداشته شود؟

تجربیات نزدیک به مرگ قطعا برای علوم مسئله سازی می‌کنند؛ مثل ارتباط نفس و بدن، حرکت در عوالم پس از مرگ، زمان درعوالم پس از مرگ و… که می‌تواند مسائل جدی را برای دانش‌های مختلف مطرح کند.

قدم اول نیز آن است که در این زمینه بایستی کار گسترده‌ای صورت بگیرد تا مواد خام آن جمع آوری شود تا به صورت گسترده مورد بررسی همه‌جانبه قرار گیرد. در واقع دیدگاه ملاصدرا اینجا مطرح است که اگر بخواهیم دچار خطای کمتر شویم، باید به هماهنگی بین عقل و قلب و شریعت رو بیاوریم تا دچار تناقضات و پارادوکس‌ها نشویم.

از نگاه شما چارچوب و شاخصه‌های اعتبارسنجی تجربیات نزدیک به مرگ چیست؟ آیا می‌توان از مسیر تواتر (مثل تواتر در فرازمان بودن و…) تجربه نزدیک به مرگ را پذیرفت؟

تجربه نزدیک به مرگ

گاهی تجربه گر از اموری گزارش می‌دهد که قطعا او با آن امر مرتبط نبوده است [مثل خبر دادن از آینده‌ای که اتّفاق می‌افتد، خبر دادن از نیّت افراد، بیان گفتگوهای افرادی که در مکانی بسیار دورتر از بدن تجربه گر بوده‌اند و …] ولی با این حال گزارش درست می‌دهد. این نشان می‌دهد که تجربه نزدیک به مرگ می‌تواند گزارش‌های درستی بدهد ولی چنین نیست که همیشه و همه گزارش‌ها قطعی و درست باشد.

در این زمینه شاخصه‌ها را بایستی از همان گفتگوی میان‌رشته‌ای کسب کرد تا بر اساس آن بتوان یافته‌هایی را کسب کرد ولی پس از آن با داده‌های فلسفی و قرآنی و دینی سنجیده شود تا در پرتو آن بتوان به اعتبارسنجی دقیقی رسید.

تجربه نزدیک به مرگ در مسائلی مثل معنویت، پلورالیسم و… نیز موثر است. مسیحی و یهودی و مسلمان همگی تجربه نزدیک به مرگ دارند. مسیر کنش‌گری که منجر به این تبعات نشود چیست؟ عقل و دانش عقلی چه نقشی در این زمینه دارد؟

در این زمینه باید یک شناخت وسیعی از مسیر رسیدن به کمال و سعادت به دست بیاوریم. اینکه کمال‌یابی انسان مبنایش سیر الی الله و اسماء حسنی است. اینجا این بحث مطرح می‌شود که معنویت‌های نوظهور و سکولار می‌تواند انسان را در مسیر کمال مورد نظر که با عقل و نقل اثبات شده، راهبری کند؟

پاسخ ما در این زمینه منفی است که میتوانیم این را تبیین کنیم.

البته در این زمینه بخشی از مشکلات اجتماعی این چنینی این است که میان دانش‌های مختلف فقه، کلام و فلسفه و … تعامل وجود ندارد. نتیجه این امر تشتت و تفرق و چالش‌های بیشتر می‌شود؛ به عنوان مثال ما هنوز فلسفه را به عنوان یک علمی که با روش عقلی مسائل را تبیین می‌کند، قبول نداریم و این را عنصری بیگانه می‌دانیم و در آن چالش ایجاد می‌کنیم. بالاخره عقل هم حجت الهی است که کارکرد خودش را دارد و دین را نمی‌توان در مقابل آن قرار داد.

همانی که دین را فرستاده، عقل را هم فرستاده است. اگر تعاملی میان این علوم رخ ندهد، علوم انسانی و دانش‌های جدید را تولید نمی‌کند و دچار چالش می‌کند.

آیا تجربیات نزدیک به مرگ مسیر شیخ اشراق در مطالعه عالم مثال و شهود و… را می‌تواند پررنگ‌تر کند. به تعبیر دیگر آیا این تجربیات می‌تواند مطالعه عالم مثال را فراهم کند؟

بله همین طور است. خود شیخ اشراق مدعی آن است که مثال را سیر کرده است. نقد او به ابن سینا هم همین است که با نظریه عقول ده‌گانه نمی‌توان تنوع و تکثر آنجا را تبیین کرد. این همان است که مکاشفات و شهود مثل نوری است که میتواند جزئیات این نظریات عقلی در حوزه وجود عوالم غیبی را تبیین کند. بر این اساس تجربه نزدیک به مرگ نیز می‌تواند چنین کارکردی داشته باشد.البته مجدد تأکید می‌شود که آسیب‌هایی مثل پلورالیسم و… را باید با تعیین شاخصه‌های اعتبارسنجی مدیریت کرد؛ با تبیین‌های عقلانی می‌توانیم این کار را انجام دهیم.

___________________________________

متن فوق حاصل گفتگوی مشترک مجموعه «اندیشه رضوان» و «کارگروه علوم عقلی و تجربیات نزدیک به مرگ» با دکتر امامی جمعه می‌باشد.کارگروه علوم عقلی و تجربیات نزدیک به مرگ

پیمایش به بالا