خشونت ‌مذهبی ؛ اسطوره یا واقعیت؟
خشونت مذهبی [1] اصطلاحی است که در دوره مدرن رایج شده است. سوال این است که خشونت مذهبی چیست و چه تفاوتی با خشونت غیرمذهبی دارد؟ ویلیام تی. کاوانا[2] در کتاب اسطوره خشونت مذهبی[3] تلاش کرده تا به این سوال مهم پاسخ دهد. فصل اول کتاب با عنوان «کالبدشناسی اسطوره…
دکتر رضا نظریان

خشونت ‌مذهبی ؛ اسطوره یا واقعیت؟

خشونت مذهبی [1] اصطلاحی است که در دوره مدرن رایج شده است. سوال این است که خشونت مذهبی چیست و چه تفاوتی با خشونت غیرمذهبی دارد؟ ویلیام تی. کاوانا[2] در کتاب اسطوره خشونت مذهبی[3] تلاش کرده تا به این سوال مهم پاسخ دهد. فصل اول کتاب با عنوان «کالبدشناسی اسطوره خشونت مذهبی» با مرور آثار نظریه‌پردازان دوره مدرن که از مفهوم خشونت مذهبی سخن گفته‌اند، تلاش کرده است به این سوال پاسخ دهد که آیا می‌توانیم از مفهوم خشونت مذهبی استفاده کنیم یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا مفهوم خشونت مذهبی معنای روشنی دارد که جامع و مانع باشد؟

کاوانا و خشونت مذهبیویلیام تی کاوانا

کاوانا برای پاسخ به این سوال، آثار نظریه‌پردازان خشونت مذهبی را مرور کرده است. برخی از این نظریه پردازان و آثار آنها عبارت است از: جان هیک[4] در مقاله عدم مطلقیت مسیحیت[5]، چارلز کیمبل[6] در کتاب وقتی دین شریر می‌شود[7]، ریچارد ونتز[8] در کتاب چرا مردم به نام دین کارهای بد انجام می‌دهند[9]، مارتین مارتی[10] در کتاب سیاست، دین و خیر عمومی[11]، مارک یورگنسمایر[12] در کتاب ترور در ذهن خدا: رشد جهانی خشونت مذهبی[13]، دیوید سی. رپوپورت[14] در مقاله پاره ای مشاهدات عمومی درباره دین و خشونت[15]، بیکو پارِک[16] در صدای دین در گفتمان سیاسی[17] ، آر.اسکات اپلبی[18]  در دوچهره بودن امر مقدس: دین، خشونت و مصالحه[19]، رنه ژیرار[20] در کتاب خشونت[21] و چارلز سلنگات[22] در کتاب خشم مقدس: فهم خشونت مذهبی[23].

دشواری مفهوم شناسی خشونت مذهبی

وجه اشتراک همه آثار نام‌برده این است که این نظریه‌پردازان در تقسیم‌بندی میان مذهب و غیرمذهب، ناکام می‌مانند. برخی از این نظریه‌پردازان مانند ژیرار، یورگنسمایر و… به نحو صریح‌تر و مفصل‌تری به این ناکامی نیز اذعان می‌کنند.

نظریه‌پردازان مدرن، منشأ خشونت را در رویکردهای دینی ماقبل مدرن می‌بینند، این در حالی است که دوره مدرن نیز خالی از خشونت نبوده است و گاه خشونت‌هایی به مراتب شدیدتر تولید کرده است. به نظر می‌رسد تمایز آنان میان خشونت مذهبی ماقبل مدرن و زندگی در دوره مدرن، خودش یک تقسیم‌بندی اعتقادی است. در این تقسیم‌بندی اعتقادی، دوره ماقبل مدرن عمدتاً بر اساس شر و دوره مدرن عمدتاً بر اساس خیر، دیده می‌شود. خشونت‌ها در دوره مدرن، قابل اصلاح و خشونت‌های خارج از مدرنیته غیرقابل اصلاح، دیده می‌شود. «یک آرایش محتمل‌الوقوع قدرت در غرب مدرن با یک ویژگی عام و بی‌زمان هستی انسانی اشتباه گرفته می‌شود» (کاوانا، 1399: 38)

مهمترین دشواری‌ها بر سر ساخت یک مفهوم جامع و مانع از خشونت مذهبی به شرح زیر است:

سوگیری ذهنی در خشونت مذهبیسوگیری شناختی

1.سوگیری ذهنی: این استدلال که دین موجب خشونت می‌شود، توجه را بر انواع معینی از خشونت متمرکز می‌کند و خواه‌ناخواه توجه را از دیگر انواع آن، که برچسب غیرمذهبی خورده‌اند، منحرف می‌سازد. سوال این است که چرا فقط توجه خود را به خشونت بنیادگرایان مسلمان یا مسیحی متمرکز کنیم و نه بر وحشت‌های عظیمی که مارکسیسم و ناسیونالیسم در قرن بیستم و در عصر مدرن و پسامدرن ایجاد کرده‌اند؟

ناتوانی در تفکیک امر مذهبی و غیر مذهبی

2.ناتوانی در تفکیک امر مذهبی و امر غیرمذهبی: مشکل این رویکرد آن است که آنچه مذهب است را در وهله اول مسلم فرض می‌کند. به عبارت دیگر تعریف مذهب را به تلقی عمومی و اولیه مردم واگذار می‌کند. این استدلال که مذهب  به خشونت متمایل است طوری مطرح می‌شود که انگار همه ما مذهب را مثل کف دستمان می‌شناسیم، حال آنکه درباره مولفه‌های مذهب و غیرمذهب، تصمیمات دلبخواهانه و غیرقابل دفاع می‌گیریم. برای مثال چگونه می‌توانیم فهرستی مانند هندوئیسم، بودیسم، یهودیت، مسیحیت، اسلام، آیین شینتو، آیین زرتشت، آیین مانی، ادیان بومی امریکا و ادیان بومی قبیله‌ای را در مقوله مذهب قرار دهیم؟ چرا آیین شینتو پذیرفته شده درحالیکه تردید علمی گسترده‌ای درباره جایگاه آن به مثابه یک مذهب وجود دارد؟

عدم تفکیک بین مذهب و مذهبی بودن

3.عدم تفکیک بین مذهب و مذهبی بودن: گاهی این گزاره مطرح می‌شود که مذهب عامل خشونت است و گاهی این گزاره مطرح می‌شود که برخی به نمایندگی از مذهب، کارهای خشونت‌بار انجام می‌دهند. در چنین موردی از نظر منطقی اثبات اینکه برخی به نمایندگی از مذهب، کارهای خشونت‌بار انجام می‌دهند، منجر به اثبات اینکه مذهب عامل خشونت است، نمی‌شود. (برای مطالعه بیشتر: جنگ مذهبی؛ جنگ مذهب یا پیروان مذهب؟)

پیش فرض تفسیر هر خشونت به مذهبیخشونت مذهبی اسطوره یا واقعیت؟

4.نشانه‌گذاری کردن هر خشونتی به مثابه خشونت مذهبی: نظریه‌پردازان مدرن هر خشونتی که در جامعه امروز اتفاق می‌افتد را نشانه‌ای از خشونت مذهبی می‌گیرند درحالیکه ربط این خشونت‌ها به مذهب، روشن نیست. در این نوع تحلیل حتی کسانی که به غیرمذهبی بودن خود نیز اذعان دارند، بعنوان افراد شبه‌مذهبی شناسایی می‌شوند تا این استدلال که مذهب عامل خشونت است، مورد تخریب قرار نگیرد. چنین استدلالی منجر به ساختن شواهد دور از دسترس می‌شود در حالی‌که از شواهد نزدیک‌تر غفلت می‌کند. «مک‌وی سه سال و نیم از عمر خود را در ارتش ایالات متحده سپری کرد. نقل شده که، پس از مشارکت در کشتار گروهی از سربازان اسیر عراقی در جنگ 1991 خلیج فارس، او برای گرفتن عکس فوری از اجساد، جهت کلکسیون عکس شخصی‌اش، دور آنان پرسه می‌زد. اما یورگنسمایر –یکی از نظریه‌پردازان خشونت مذهبی- هنگام جست‌وجو برای یافتن منبع خشونت مک‌وی اشاره‌ای به آموزش نظامی وی نمی‌کند ولی در عوض به سراغ این داده می‌رود که اگرچه مک‌وی برای گروه (هویت مسیحی) ارتباطی نداشت اما خبرنامه آنها را می‌خواند و چندین تماس تلفنی با کمپشان در مرز اکلاهما-آرکانزاس گرفته بود» (کاوانا، 1399: 64)

انگیزه مذهبی در تفسیر خشونت مذهبی

5.انگیزه مذهبی در تفکیک میان امر مذهبی و امر غیرمذهبی: تلاش نظریه‌پردازان مدرن برای تفکیک میان امرمذهبی و امر غیرمذهبی ناشی از ایمان آنها به مدرنیته است. این ایمان نیاز به مراقبت در مقابل غیرمعتقدان دارد و از این جهت منجر به نوعی خطای شناختی درباره خشونت مذهبی می‌شود.

جمع بندی و نتیجهخشونت مذهبی اسطوره یا واقعیت؟

کاوانا در بخش پایانی فصل اول کتاب، پیشنهاداتی برای حل معضل مفهوم سازی از خشونت مذهبی ارائه می‌دهد. مشکل نظریه‌پردازان مدرن از صورتبندی خشونت مذهبی این است که به نحو پیشینی درباره مذهب صحبت می‌کنند. این نوع تبیین از مذهب، در برابر هرگونه آزمون تجربی مصون و مقاوم است. اینکه مردم در واقع چگونه رفتار می‌کنند به نفع توصیف الهیاتی عقاید آنان نادیده گرفته شده است. از اینرو، کافی نیست که ادعا کنیم پرستش خداوند مطلق‌گرایانه است بلکه پرسش حقیقی این است که کدامین خدا در واقع پرستیده می‌شود؟

از سوی دیگر باید نتیجه‌گیری کنیم که هیچ مسیر سازگاری برای جدا کردن ایدئولوژی‌های مذهبی از همگنان اهلی‌ترِ غیرمذهبی‌شان وجود ندارد. مردم به انواع و اقسام دلایل دست به کشتن می‌زنند. تفکیک بین خشونت مذهبی و غیرمذهبی، بی فایده، گمراه‌کننده و گیج‌کننده است. (کاوانا، 1399: 91-93)

پیمایش به بالا