آیا علم می تواند دین را نادیده بگیرد؟ کتابی است از دکتر مهدی گلشنی که در پی بیان زمینه های مشترک علم و دین از زبان داشمندان تراز اول جهان معاصر است.
این کتاب در 514 صفحه و در سال 87 به زیور طبع آراسته گشت. این اثر توسط مرحومه بتول نجفی، مترجم آثار فلسفی و همسر دکتر گلشنی ترجمه شده است.
آیا علم می تواند دین را نادیده بگیرد؟
با کامروایی حاصل انقلاب صنعتی و پیشرفت روز افزون علم، و با تجربه تلخی که غرب از دوران تاریک خود داشت، یک نوع تعصب در غرب شکل گرفت؛ تعصبی که اینبار برای خدا و دین خدا نبود بلکه بر ضد آن بود. تعصب در هر شکل و چهره ای که باشد نقابی است که چهره پوش حقیقت است خواه مذهبی باشد خواه غیر مذهبی.
این تعصبِ حاصل از علم زدگی منجر شد تا دهه ها و قرن ها دین به حاشیه رانده شده و تنها کاربرد اخلاقی برای آن متصور شوند و علم و عقل را توضیح دهنده همه امور بپندارند. اما امروزه که کمی از ان شور اولیه کاسته شده، معضلات زندگی منهای دین نمایان شده، و به دین و علم خردمندانه تر و بدون تعصب نگریسته شده است، این پرسش اذهان حقیقت جویان را بیشتر به خود مشغول کرده است که: آیا علم میتواند دین را نادیده بگیرد؟
این پرسش در دوره های مختلف، دانشمندان متدین را به این سمت سوق داده است تا زمینه های مشترک علم و دین را کشف کند. از این رو با فلاسفه و الهیون به گفت و گو نشسته و در پی یافتن درکی مشترک در این حوزه برآمده اند و به اشتراکاتی نیز دست یافته اند.
محتوای کتاب
مجموعۀ حاضر حاوی پاسخ 62 تن از دانشمندانی است که عقیده دارند هم علم و هم دین جنبههای مهم زندگی انسانها هستند و هیچیک نباید فدای دیگری شود و اینکه اگر درست فهمیده شوند و حوزه هر یک به درستی تشخیص داده و حفظ شود، هیچ تعارضی بین آنها نیست از این تعداد 17 نفر مسلمان و مابقی مسیحی( کاتولیک، پروتستان و ارتودوکس) هستند. از میان این متفکران و دانشمندان میتوان به : محمد کمال حسین، سرگی گریب، رضا داوری اردکانی، انور نسیم، جورج ال مورفی، ابراهیم کالین، مایکل استنمارک، راسل استارد، پیتر فول جیمز، ترنس جرارد کندی، راجر تریگ و هوستن اسمیت اشاره کرد.
در هر مورد، نخست دانشمند مورد نظر معرفی و سپس آثار، فعالیتها و شغل وی بیان شده است و بعد از آن اصل قضیه، یعنی پاسخ وی به سوالات مطرح شده آورده میشود.
در این کتاب مهدی گلشنی رییس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سال 1375 تعدادی سوال دربارۀ ابعاد مختلف رابطۀ علم و دین برای تعدادی از فیلسوفان، متکلمان و دانشمندان علوم تجربی در جهان غرب و جهان اسلام فرستاد؛ سوالاتی با این مضمون:
- تعریف شما از علم و دین چیست؟
- آیا هیچ تعارضی بین تعاریف خود از این دو مفهوم می بینید؟
- از نظر شما تعارض بین این دو در کجا می تواند رخ دهد؟
- چه زمینه هایی موجب رشد تعارض بین علم و دین شده است؟
- نقش دین در توسعه علم در غرب چه بوده است؟
- آیا می توانیم یک علم دینی داشته باشیم؟
- آیا علم میتواند دین را نادیده بگیرد؟
- آیا می توان حوزه های فعالیت علم و دین را کاملاً از هم جدا کرد؟
موضوعی که اهمیت این کار را دو چندان میکند، رویکرد تقریب ادیان است که بواسطه گفت و گوی دانشمندان ادیان مختلف، با نژاد ها و جغرافیای مختلف در این کتاب، به طور چشم گیری سبب اجماع خداباوران بر سر کلمه واحد است؛ که ان لا نعبد الا الله. از دیگر مزایای کتاب پیش رو این است که بحث ها به طور متعانلانه و پرسش و پاسخی هستند و از این رو ذهن خواننده را به کلی درگیر خود کرده و مطلب را به عمق جان وی مینشاند.
برشی از کتاب «آیا علم می تواند دین را نادیده بگیرد؟»
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
بعد از دکارت هایز وجود را به جهان مادی محدود کرد و منکر این شد که هیچ نیروی فوق مادی بتواند بر جهان مادی اثر بگذارد. گالیله که خدا باور بود. جهان را متشکل از ذراتی در نظر گرفت که دو خاصیت اولیه دارند جرم و سرعت گالیله بین اعتقادات دینی و عقاید علمی خود هیچ تعارضی نمیدید چرا که خدا هم مؤلف کتاب طبیعت است و هم مؤلف کتاب مقدس ولی نقش کتاب مقدس این است که به رشد معنوی و اخلاقی انسانها کمک کند کتاب مقدس حقایق علمی به ما نمی دهد. به قول گالیله خدا به ما حواس و عقل داده است. او از ما نمی خواهد حواس و عقل را در موضوعات فیزیکی که با تجارب مستقیم با برهان های الزام آور در مقابل چشم و مغزمان قرار می گیرد، انکار کنیم. نیوتون و پیروانش این تصویر مکانیکی از جهان را توسعه دادند. از دیدگاه نیوتون جهان مثل یک ماشین پیچیده است که از قوانین دقیق تبعیت می کند. نیوتون این ماشین را مخلوق خدا میدانست و حتی در دادن تعادل به منظومه شمسی نقشی ادامه یابنده برای خداوند در نظر میگرفت که آن را از تأثیر اختلالات مصون میدارد لاگرانژ و لاپلاس متذکر شدند که اختلالات در منظومه شمسی هرگز از حد معینی تجاوز نمیکند و مشکل آن خود به خود حل می شود؛
پس هیچ نیازی به دخالت خداوند نیست بنابراین اندیشه پر کردن خلا در دانش علمی با توسل به خدا از نظرها افتاد به علاوه مدل مکانیکی این جهان موضع دئیستها را تقویت کرد که عمل خداوند در جهان فیزیکی را به خلقت اولیه محدود میکردند این امر دخالت خداوند در جهان را آنقدر تقلیل داد که در نهایت به الحاد انجامید. از طرف دیگر بنیانگذاران علم جدید مطالعه طبیعت را به منزله مطالعه نشانه های خداوندی در طبیعت در نظر میگرفتند و نظم موجود در پدیده های طبیعی را به عنوان نشانه ای از دانش و حکمت برتر خداوند تعبیر می کردند.
به بیان نیوتون این نظام زیبای خورشید و سیارات و ستاره های دنباله دار فقط می تواند از هدایت و حاکمیت یک موجود هوشمند و توانا نشأت بگیرد. این پیشروان صریحاً اظهار میکردند که انگیزه آنها برای کار علمی، دسترسی به صنع شگفت انگیز خداوند است و به قول لایب نیتس به ویژه در علوم است…. که ما عجایب خداوند قدرت او حکمت و خوبی او را می بینیم.
اما با گذشت زمان این دیدگاه جاذبه اش را از دست داد و وابستگی به عقل انسانی بیشتر و بیشتر غلبه پیدا کرد. این مسئله بر روی الهیات تأثیر جدی گذاشت و نقش دین به مسائل اخلاقی محدود شد. چندین عامل در تثبیت علم زدگی در قرنهای هیجدهم و نوزدهم مؤثر واقع شد آموزه ای که بر طبق آن علم می تواند همه چیز را توضیح دهد و هیچ نیازی به در کار آوردن خداوند نیست، که از جمله ان عوامل نظریه داروین بود.
روش تهیه کتاب
برای تهیه نسخه چاپی کتاب به اینجا مراجعه کنید.
پژوهندگان محترم میتوانند نسخه چاپی این کتاب را از سایت انتشارات بین المللی المصطفی(ص) خریداری بفرمایند.
(جهت مشاهده کتب دیگر دکتر مهدی گلشنی در این پایگاه اینجا کلیک کنید.)