قرآن کریم معجزه خداوند است که پیامبر اسلامی (ص) آن را برای بشر به ارمغان آورده است. نسبت به اعجاز قرآن، مسائل مختلفی مطرح است. اینکه معجزه به چه معناست؟ اینکه معجزه بودن قرآن از چه طریقی اثبات میگردد؟ و دیگر مسائلی که نسبت به قرآن و یا اصل معجزه انبیاء مطرح میگردد.
معجزه نشانه پیامبری است
درباره پرسش نخست باید دانست که معجزه محصولی است که بشر به صورت عادی از آوردن آن ناتوان و عاجز است. بشر به تنهایی نه آگاهی و نه توانایی لازم برای دستیابی به آن را ندارد؛ از اینرو وجود چنین محصولی نشان از ارتباط آورنده آن با عالم غیب و به طور خاص علم و قدرت الهی دارد.
به عبارت دیگر، خارق العاده بودن معجزه نشانگر آن است که آورنده آن از قدرتی غیبی برخورداز است و اگر ادعای پیامبری داشته باشد، در گفتارش صادق است زیرا اگر او در در واقعیت پیامبر نباشد، بایستی از جانب خداوند رسوا شود؛ چرا که خداوند حکیم است و به گمراهی بشر رضایت نمیدهد.
اگرچه بشر ممکن است در طول دوران حیات خویش گمراه باشد ولی این گمراهیها از جانب کاستیهای فکری و عملی خود اوست نه از جانب خدا؛ بلکه اساس مسیر هدایت و فراهم آوردن زمینه هدایت برای بشر، بایستی از جانب خدا فراهم باشد. حال خود بشر میتواند از این زمینه استفاده کند و هدایت گردد و میتواند از آن دوری کند و در گمراهی بماند!
بنابراین از آنجا که فراهم آوردن زمینه هدایت، لازمه حکمت خداوند است، جاری شدن معجزه بر دستان کسی که مدعی نبوت و پیامبری است، خود نشانهای از پیامبر بودن اوست.
اعجاز علمی قرآن
درباره پرسش دوم اعجاز قرآن نیز ابعاد مختلفی ذکر شده است. از اعجاز در فصاحت و بلاغت تا اعجاز در آموزهها و… از جمله آنکه قرآن اعجاز علمی دارد. مقصود از اعجاز علمی نیز آن است که قرآن در زمانه خویش به مسائلی اشاره داشته است که علم بشر هنوز به آن دست نیافته بود و پس از مدتها توانست آنها را دریابد.
قرآن و جاذبه زمین
قرآن در عصر نزول اسراری از حیات و طبیعت را بیان نمود که تا آن موقع گفته نشده بود و بعد ها پیشرفت علوم توانست به آن اسرار دست یابد. «جاذبه زمین» نمونه ای ازاین اسرار اعجاب آور و اعجاز آمیز قرآنی است که در پرتواصطلاحات (کفات و عمد و تزول و ذلول ومهاد )منعکس شده است که به واسطه عدم تحریف قرآن، یکی از دلیلهای اعجاز قرآن برای نسل حاضر به شمار میآید. (نک: عدم تحریف قرآن)
تعریف و سرگذشت قانون جاذبه
قانون جاذبه از تركيب دو قانون «حركت ماده» و«قوانين منظومهاى» (سيارهاى) شکل می گیرد. انسان از ابتدا حس می کرد که زمین ساکن و بی حرکت است. اما«فيثاغورث» حكيم اولین کسی بود که با این بدیهی مخالفت کرد (5ق.م) و سپس «كليانتوس» توضيح داد كه زمين محكوم بدو حركت وضعى و انتقالى است البته هر کس قائل به این حرف شد محکوم به ارتداد دینی و انکار بدیهیات بشری می شد.
در ادامه« بطليموس» گفت: زمين كرهايست ساكن كه در مركز عالم جاى دارد و دانشمند قرون و احیا گر علوم کیهانی شناخته شد. این ایده در عصر ترجمه وارد مجامع اسلامی شد و آن را وحی الهی دانستند و ظواهر آیات و روایات را بر اساس این نظریه تفسیر کردند. در هزاره هجری «گالیله» با صراحت بيشتری حركت وضعى و انتقالى زمين را مطرح کرد، و بدين جهت او را پس از اهانتها و آزارهاى فراوان به زندان افكندند. [1]
اما هفت قرن پبش از کشف جاذبه زمین توسط نیوتن, مسلمانان در قرن چهارم اولین قاعده آنرا تبیین نمودند. ابن سینا وابوریحان بیرونی معتقد بودند اشیاء به طرف مرکز زمین جذب می شوند.
جاذبه زمین در قرآن
از جمله آیاتی که در قرآن درباره جاذبه زمین به کار رفته است، میتوان به آیه 25 و 26 سوره مرسلات اشاره کرد: أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً – أَحْياءً وَ أَمْواتاً.
کفات به معانی گوناگونی به کار رفته است
الف) حركت وضعى و انتقالى زمين و سرعت طيران آن در فضا (في لغة كفاتا الطائرة و غيره اسرع فى الطيران).
ب) وجود مواد مذاب در داخل زمين (الكفت: قدر الصغيرة – ديك كوچك).
ج) تغييرات سطحى و عمقى كرۀ خاك (كفت الشيء تقلب الشيء ظهرا لبطن و بطنا لظهر).
د) نيروى جاذبۀ زمين (الكفات: الموضع يكفت فيه الشيء اى يضم و يجمع) [2]
برآیند معنی لغوی و تفسیری کلمه «کفات» با تمام فراز و نشیب ها گویای دو جزء معنایی است (پروازسریع, ضمیمه وجمع ) گویا پرنده با باز و بسط کردن بال های خود سرعت می گیرد. در مورد زمین به دلیل اعتقاد به بی حرکتی زمین, جزء اول از فروع معنا دانسته شده است. وضم و جمع هم به وجود موجودات زنده و مرده در زمین معنا شده است.[3]
اما پس ازاثبات علمی و تجربی حرکت و جاذبه زمین, فروغ معنایی این واژه به راحتی جاذبه و حرکت های زمین را اثبات کرد. به این صورت که زمین پروازی سریع دارد(حرکت) و زیر بال خود زنده و مرده را جای داده است(جاذبه). احتمال زیاد زنده های زمین, موجودات دارای حس واراده هستند و موجودات مرده همان اکسیژن است که اطراف زمین را احاطه کرده است. گویا زمین به پرنده تشبیه شده است که برای سرعت, در حین پرواز بالهای خود را جمع می کند. تا در حرکت سریع و فزاینده دورانی و انتقالی خود بر اساس قانون گریز از مرکز, موجودات داخل و رو واطراف زمین به جو بیکران اسمان پرت نشوند. این قانون جاذبه است. [4]که دیده نمی شود(لم ترونها)[5]
طبق گفته دانشمندان زمین شناس وکیهان شناس كرهاى بشعاع يكصد كيلومتر از اكسيژن و ازت و ارگون زمين ما را در برگرفته است. و چنانكه زمين مجهز به نيروى جاذبه نمىبود, تمامى اكسيژن به مقتضاى قانون تصاعد جنس خفيف از آن فرار كرده و آثار زندگى بر روى زمين بكلى محو و همچنين موجوديت خود زمين بخطر مىافتاد. [6]
این زمین فضای کروی گازی اطراف خود را مانند موجودات ساکن در زمین در آغوش گرفته است و به همین دلیل حرکت زمین را احساس نمی کنیم چون متحرک در برابر ساکن اگر قرار گیرد حرکت احساس می شود مانند هواپیمایی که از کنار ابر ها و کوه ها میگذرد بر سرنشینان احساس حرکت دست می دهد و ولی زمین چون با جو اطراف خود حرکت می کند حرکتش احساس نمی شود و رام(ذلول) و آرام(قرار) وارام بخش (مهاد) به نظر می آید.
افزون بر این میتوان آیات دیگری را نیز به عنوان مؤیدی بر این مطلب ارائه کرد:
اَللُّه الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها [رعد ۲].
خَلَقَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها [لقمان ۱۰].
«خدا كسى است كه آسمانها را، بدون ستونهايى كه آنها را ببينيد، برافراشت؛ خلق کرد».
«عَمَد» جمع عمد است یعنی ستون ها «لم تروها» صفتی است برای عمد یعنی ستون های نا مرئی. ستون هایی قوی ونامرئی که آسمان ها را نگه داشته است. این عبارات اشارهای هوشمندان و لطیف به جاذبه زمین دارد. [7] البته از آنجا که «عمد» جمع است احتمال وجود نیرو و عوامل دیگری هم میتوان داد.
يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا (فاطر/ ۴۱)
«تزولا یعنی انحراف؛ بدون هیچ انحرافی زمین و آسمان را نگه داشته است. از این کلمه قانون جاذبه برداشت می شود. [8]
این آیات به خوبی نمایانگر آن است که قرآن کریم کتابی است از جانب خداوند؛ خداوندی که آگاه به همه ابعاد موجودات است. در واقع اگر قرآن کتابی آسمانی و از جانب خدا نمیبود، وجود چنین اخباری در آن ممکن نبود.