پرسش

عصمت پیامبر

از کجا مشخص است که پیامبران، پیام خداوند را به درستی به بشریت رسانده باشند؟ شاید دروغ گفته باشند! شاید دچار خطا شده باشند!

چکیده پاسخ
پیامبران هم در دریافت و هم در ابلاغ وحی مصون از خطا و انحراف هستند. اگر در دریافت و ابلاغ وحی انحراف یا خطایی داشته باشند، حکمت الهی باعث می‌شود تا جلو آنان گرفته شود بلکه از همان ابتدا به عنوان پیامبر برگزیده نشوند و معجزه‌ای به آنان داده نشود. همچنین اگر پیامبران دچار گناه باشند، از اعتماد مردم به آنان کاسته می‌شود و دیگر زمینه هدایتگری آنان کم می‌شود؛ از اینرو خداوند فردی را به عنوان پیامبر بر می‌گزیند که گناه نکند. افزون بر این، دلیل‌های نقلی دیگری نیز وجود دارد که به عصمت انبیاء در دریافت و ابلاغ وحی و نیز عصمت از گناه اشاره دارد.
پاسخ کامل

عصمت پیامبر و نیز دیگر پیامبران از جمله مسائلی است که هم مورد توجه اندیشمندان بوده و هم در پاسخ به پرسش مذکور و نیز مسائل مشابه کارآمد است. در واقع پیامبران نه گناه می‌کنند،نه فکر گناه به ذهن آنان خطور می‌کند و هیچ گاه از آنها خطا و اشتباهی سر نمی‌زند.

از این ویژگی‌ پیامبران با عنوان عصمت یاد می‌شود که در لغت به معنای منع و حفظ است. مقصود از عصمت انبیا آن است که پیامبران الهی:

نخست: در مقام دریافت،حفظ و ابلاغ وحی از هرگونه اشتباهی مصون و محفوظ اند؛

دوم: از ارتکاب هرگونه گناهی مصون و مبرا هستند.

عصمت پیامبر در دریافت،حفظ و ابلاغ وحیعصمت پیامبر در دریافت و ابلاغ وحی

به این معنا که پیامبران الهی، وحی (که به منظور هدایت و سعادت انسان‌ها است تا به کمال شایسته خود برسند) را به نحو صحیح و درست دریافت می‌کردند و آن را صحیح می‌فهمیدند و با کمال امانت و بدون هیچ کاهش و افزایشی به بشر می‌رساندند. بنابراین، پیام خدا همانگونه که نازل شده است از طریق پیامبران به دست بشر رسیده هیچ خللی نه به عمد و نه به سهو در آن راه نیافته است.

همه متکلمان شیعه و سنی بر اساس ادله‌ عقلی و نقلی بر این مهم اتفاق نظر بر این مهم دارند:

دلیل عقلی

از آنجا که انسان نیازمند به هدایت خاص الهی از طریق وحی و نبوت است تا در مسیر زندگی به برنامه‌ای مناسب جهت تکامل و شکوفایی خویش دست یابد؛ پس پیامبری که از جانب خدا برگزیده می‌شود بایستی در مسیر دریافت، حفظ و ابلاغ وحی دچار هیچ خطا و انحرافی نباشد.

در واقع  خدای متعال به سبب حکمتش می‌خواهد که دین خود را بی‌کم و کاست به مردم برساند و چون علیم است آگاه است که پیام خود را از چه راهی و به وسیله چه کسانی به صورت سالم به بندگان برساند و چون قدیر است، میتواند واسطه‌های شایسته ای را برگزیند و آنها را از هرگونه لغزش و خطایی در ادای رسالت خود، نگه دارد.

در حقیقت این استدلال نوعی مهندسی معکوس نسبت به مقام نبوت و پیامبری است. وقتی نوبت شخصی با معجزه و عقل اثبات شد، با مهندسی معکوس دریافته می‌شود که چنین شخصی در دریافت و ابلاغ وحی دچار لغزش، انحراف و خطا نخواهد بود چه رسد به آنکه بخواهد عامدانه مردم را گمراه سازد! چراکه اگر چنین باشد، حکمت الهی اقتضا می‌کند که جلو او را گرفته بلکه از همان ابتدا او را به پیامبر برنگزیند و معجزه‌ای برای او قرار ندهد.

بدین جهت در ادبیات قرآن کریم به این مهندسی معکوس اشاره شده است. در واقع قرآن به نوعی با نگره‌ای برون‌دینی به عصمت پیامبر در مقام دریافت و ابلاغ وحی می‌نگرد و آن را به بشر گوشزد می‌کند:

وَلَو تَقَوَّلَ عَلَينَا بَعضَ ٱلأَقَاوِيلِ لَأَخَذنَا مِنهُ باليَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعنَا مِنهُ ٱلوَتِينَ (44 – 46 الحاقه) اگر او سخنى دروغ بر ما مى بست، ما او را با قدرت مى گرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى كرديم.

این آیات به خوبی نشان می‌دهد که اگر پیامبران در دریافت و ابلاغ وحی الهی دچار انحراف باشند، لحظه‌ای به آنان فرصت داده نمی‌شد تا مردم را گمراه کنند.

 دلیل نقلی

همچنین قرآن کریم در آیات پایانی سوره جن این حقیقت را بازگو می‌کند که خداوند ماموران و مراقبانی دارد که وحی او را از آسیب هر گزندی حفظ می‌کنند تا به طور صحیح در اختیار مردم قرار بگیرد:

عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا (جن 26 – 28) داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمى سازد، مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبانی از پیش رو [=بین رسول و مردم] و پشت سر [=بین خدا و رسول] برای آنها قرار می‌دهد تا بداند پیامبرانش رسالت‌های پروردگارشان را ابلاغ کرده‌اند، و او به آنچه نزد آن‌هاست احاطه دارد و شمار هر چیز را می‌داند.

این آیات در واقع توصیفی از واقعیت عالم ارائه می‌دهد تا نشان دهد که چگونه خود خداوند ناظری بر فرایند دریافت و ابلاغ وحی است و نتیجه این نظارت صحت و سلامت پیامی است که به بشر می‌رسد.

البته باید توجه داشت که در این بحث، آنچه مهم است دلیل عقلی است چراکه دلیل نقلی و قرآنی اعتبار خودش را پس از آن به دست می‌آورد که عصمت پیامبران در دریافت و ابلاغ وحی داشته باشند. از اینرو آنچه در درجه اول عصمت انبیا در این مسئله را ثابت می‌کند، دلیل عقلی است و دلیل نقلی صرفا به عنوان یک مؤید و مکمل خواهد بود؛ بلکه دلیل اصلی همان دلیل عقلی است.

عصمت پیامبر از گناه

به عقیده شیعه، همه پیامبران الهی از آغاز تولد تا پایان عمر از هر گناهی،خواه گناه کبیره و خواه گناه صغیره،معصوم اند و حتی از روی سهو و نسیان هم گناهی از ایشان سر نمی‌زند. مقصود از عصمت پیامبران تنها عدم ارتکاب گناه نیست، بلکه باید دانست آنان دارای ملکه نفسانی و قابلیت درونی نیرومندی هستند که در هر شرایطی ایشان را از انجام گناه باز می‌دارد.

بسیارند کسانی که در همه عمر خود گناهی از آنان سر نزده، اما کمتر کسی ی‌تواند ادعا کند که در هر شرایطی قرار بگیرد مرتکب این گناه نمی‌شود.

به عبارت دیگر میان گناه نکردن و اینکه انسان دارای ملکه‌ای باشد که در هر شرایطی او را از گناه باز دارد، تفاوتی بسیار است.

این مسئله نسبت به غیر از انبیا مثل امامان نیز وجود دارد؛ چراکه از نگاه شیعه، جانشینان پیامبر (ص) نیز دارای عصمت هستند. (برای مراجعه به صفحه عصمت و ایمان امام علی (ع) مراجعه کنید)

این مهم نیز مبتنی بر ادله‌ای عقلی و نقلی است:

دلیل عقلی

برخی اندیشمندان معتقدند به سبب آنکه خداوند انبیا را برای هدایت مردم برانگیخته است، اگر گناهی از ایشان سرزند، به صورت کلی اعتماد عمومی مردم از آنان سلب می‌شود در نتیجه هدف از بعثت انبیاء به طور کامل تحقق نخواهد یافت.

دلیل نقلیعصمت پیامبر از گناه

در قرآن کریم بسیاری از انبیای الهی به عنوان بندگان مُخلَص (خالص شده برای خدا)معرفی شده‌اند:

وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ (ص 45 – 46) و بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، صاحبان دست‌ها [کنایه از نیرو و قدرت برای طاعت و عبادت] و صاحبان دیدگان [کنایه از بینش و بصیرت در دین و حقیقت] را یاد کن. ما ایشان را با خلوص ویژه‌ای خالص کردیم و آن یادآوری سرای آخرت است.

از دیگرسو بر اساس آیاتی دیگر از قرآن گزارشی از سوگند شیطان ارائه کرده است مبنی بر اینکه همه فرزندان آدم جز بندگان مخلَص را را گمراه خواهد کرد:

قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ(ص82 – 83 و حجر 39 و 40) ابلیس گفت: پس به عزت تو سوگند که همه آنها [فرزندان آدم] را گمراه می‌کنم مگر بندگان مخلص تو را از آنان. از مجموعه این دو دسته آیات به دست می‌آید که پس انبیاء از وسوسه شیطان به عنوان عاملی برای گناه دور هستند.

پیمایش به بالا