خدا یکی از مهمترین مسائل بشری در طول تاریخ بوده است. همواره انسانها به دنبال پاسخ به این سوال بودهاند که آیا خدا وجود دارد یا نه؟ اهمیت پاسخ به این پرسش به اندازهای است که شاید نتوان عرصهای از زندگی را پیدا کرد که تحت تأثیر این مسئله نباشد.
اگر آفرینندهای باشد، رنجها، لذتها، دردها، زیباییها، و همه امور روانی بشر متفاوت از حالتی خواهد بود که هیچ آفریدگاری نیست. اگر خدایی باشد، جهان متفاوت از حالتی است که او نباشد. اساساً مسئله وجود خالق یکی از بنیادیترین مسائل است که در باور به دیگر مسائل الهیاتی و پس از آن در دیگر علوم انسانی اثرگذار خواهد بود.
از دیگرسو به جهت آنکه تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم علوم انسانی بر دیگر علوم نیز بر کسی پوشیده نیست، میتوان ادعا کرد که این مسئله در همه عرصههای فکری و علمی بشر تأثیر خواهد گذاشت. به همین دلیل است که شاید مسئله «وجود خدا» از بنیادیترین مسائل بشریت باشد.
اعتقاد به وجود خدا
چنین به نظر میرسد که بشریت در طول تاریخ همواره به دنبال خالق، ناظم و مدبر این جهان بوده است. اگرچه گاه در مثال و مصداق آن اختلاف نظرهایی دیده میشود ولی اصل خداجویی و خدایابی در نهاد بشر قرار داده شده است. اینکه عدهای یکتاپرست و عدهای گاوپرست و عدهای بتپرست و… هستند مهمترین دلیل بر حس خدایابی بشر است.
از اینرو بشر چه از نظر تاریخی و چه از نظر تعداد، بیشتر خداپرست بوده است و کمتر مواردی پیدا میشده که اساس وجود آفریدگار، انکار شود. البته که در چنین مواردی نیز دلیل محکمی بر انکار وجود خدا ارائه نمیشود بلکه نهایتا از طریق طرح چند سوال، سعی میشود تا دلیلهایی که برای خداباوری گفته میشود، ابطال گردد.
فیزیک معاصر و خداناباوری (آتئیسم)
خداناباوری با وجود آنکه جریان منسجم به شمار نمیآید ولی پس از مدرنیته و به طور خاص در جهان امروز، توانسته ادعاهای جدیدی را طرح کند و تا حدودی برخی از یافتههای علمی را نیز به عنوان دلیلهایی به سود ادعای خودش یعنی خداناباوری ارائه دهد.
خداناباوری مدرن، در عمل به سویی رفته است که جریانی جدید از خداناباوری را فراهم آورده که سعی دارد شواهدی از علوم طبیعی و تجربی به سود خود ارائه دهد، برخلاف خداناباوری که در پیش از مدرنیته طرح میشد. (برای مطالعه بیشتر نسبت به ادعا و زمینههای این جریان، به کتاب الحاد جدید مراجعه کنید)
البته در این زمنیه نباید از تأثیر عوامل روانشناختی، جامعهشناختی و… بر رشد خداناباوری نیز غافل بود. (برای مطالعه بیشتر میتوان به کتاب «علل گرابش به مادیگری» مراجعه کنید)
به عنوان مثال، فیزیکدانان معاصر با استفاده از برخی تحقیقات به این نتیجه رسیدهاند که این جهان از هیچ خلق شده است و انفجار بزرگ (بیگبنگ) نقطه شروعی برای این جهان بوده است؛ بدون اینکه پای خدایی در میان باشد.
طرح این مسئله در کنار دیگر یافتههای علمی، زمینه آن را فراهم کرد که ایده جدایی دین از علم مطرح گردد و عملا این اعتقاد رواج یابد که یافتههای علمی با آموزههای دینی سازگاری ندارند؛ ولی این ایده مورد پذیرش بسیاری از اندیشمندان به ویژه اندیشمندان مسلمان واقع نشد.
مهمترین دلیل بر این مدعا نیز آن است که بسیاری از یافتههای علمی در قرنهای پیشین توسط اندیشمندان و متدینان مسلمان رخ داده است که نمونه بارز آن ابنسینا به عنوان یک متفکر دینی و در عین حال یک دانشمند تجربی است.
بر این اساس، بسیاری از متفکران به این باور رسیدهاند که نه تنها میان آموزههای دینی از جمله وجود خدا و یافتههای علم تجربی تعارضی نیست، بلکه در بسیاری از موارد، علوم تجربی و طبیعی نشان از وجود خدایی دانا، توانا، حکیم و هوشمند دارد. بر این اساس، خداباوری به جریانی فکری در میان دانشمندان تجربی تبدیل شد.
خداباوری در میان دانشمندان
دانشمندان مختلفی درباره خداباوری سخن گفتهاند ولی در این میان، برخی از فیزیکدانان با وجود اطلاعات گستردهای که از فیزیک بهویژه فیزیک کوانتوم دارند، از وجود خدا و باور به خدا طرفداری میکنند.
جرالد شرودر از جمله این افراد است. او یک فیزیکدان یهودی است که ایده همسویی علم و دین را دنبال میکند. او در مسئله وجود خدا به صراحت از باور به وجود خدا دفاع میکند.
قطعه تصویری فوق از جمله گفتههای اوست که با وجود باور به انفجار بزرگ و یافتههای کوانتومی، از وجود خدا نیز دفاع میکند.
پر واضح است که اگرچه جزئیات سخنان جرالد شرودر نسبت به چگونگی اثبات خدا و یا دیگر گزارههای او، قابل بررسی هستند ولی اساس اینکه وی در عین آنکه در دانش فیزیک به سطح راقی از دانش دست یافته و در عین حال باورمند به وجود خداست، از نکاتی است که بایستی توجهی بسیاری به آن داشت.