پرسش

جبر و اختیار و مسئله علم الهی

از آنجا که خداوند علم ازلی به همه مخلوقات دارد، پس به افعال و اعمال انسان‌ها نیز علم دارد. بر این اساس هیچ انسانی نمی‌تواند عملی خارج از آنچه برایش مقدر شده است و در علم ازلی خداوند قرار دارد، انجام دهد چراکه اگر بتواند و بخواهد رفتاری برخلاف علم الهی انجام دهد، معنایش آن است که خداوند جاهل به او و رفتارش بوده است. بر این اساس آیا می‌توان گفت انسان‌ها در رفتارهای خود مجبور هستند؟

چکیده پاسخ
علم الهی به امورات هستی به صورت ناگهانی و گزاف نیست بلکه هر پدیده و هر رفتاری اعم از افعال طبیعی (مثل سوزاندن آتش) یا رفتارهای اختیاری (مثل اعمال انسان) با مجموعه علل و عوامل مؤثر بر آن، متعلق علم الهی است. بر این اساس علم خدا به افعال انسان با قید اختیار است یعنی همانطور که خدا اراده کرده تا انسان افعالی را با اختیار انجام دهد، علم او نیز بدین صورت است که می‌داند که انسان با اختیار خودش این کار را انجام می‌دهد. از اینرو تعلق علم یا اراده الهی به افعال انسان هیچ کدام موجب جبر نمی‌شود.
پاسخ کامل

جبر و اختیار از بنیادین‌ترین، دقیق‌ترین و عمیق‌ترین مسائل اعتقادات اسلامی است.

تعلق علم الهی به افعال انسان یا به تعبیر دیگر مسئلۀ علم ازلی الهی معروف‌ترین شبهۀ جبر و اختیار است، زیرا گفته می‌شود خداوند از ازل به همۀ رویدادهای جهان هستی آگاه بوده است.

از سوی دیگر، علم الهی نه تغییرپذیر است و نه خلاف‌پذیر. بنابراین، همۀ حوادث باید جبری و قهری باشند تا با علم الهی مطابقت یابند و هیچ قدرتی نمی‌تواند آن را تغییر دهد، وگرنه علم خدا جهل می‌شود.

 

جبرگرایی و متعلق علم الهی

علم الهی و افعال انسان؛ مسئله ای در جبر و اختیار

منشأ این شبهه آن است که برای هریک از علم الهی و نظام سببی و مسببی جهان، حساب جداگانه‌ای فرض شده است، یعنی فرض شده که علم الهی در ازل به‌طور گزاف و تصادف، به وقوع حوادث تعلق گرفته است.

آنگاه برای اینکه خلاف این علم رخ ندهد لازم است وقایع جهان کنترل شود و اختیار و آزادی و ارادۀ بشر سلب گردد تا با تصور قبلی مطابقت کند لکن این تصور از علم الهی نهایت جهل است.

مگر ممکن است علم الهی به‌طور تصادف و گزاف به وقوع یا عدم‌وقوع حادثه‌ای تعلق گیرد و آنگاه برای اینکه این علم با واقع مطابقت کند لازم شود دستی در نظام متقن و قطعی علّی و معلولی برده شود و از طبیعتی خاصیتی سلب گردد؟

علم ازلی الهی از نظام سببی و مسببی جهان جدا نیست، چه علم الهی نه به وقوع حادثه‌ای تعلق می‌گیرد و نه به عدم‌وقوع آن.

تعلق علم الهی به وقوع حوادث، به صدور آن حوادث از علت و فاعل خاص خودش تعلق می‌گیرد نه به‌طور مطلق و غیرمربوط به علل و اسباب آن.

علل و فاعل‌ها نیز متفاوت‌اند، یکی علیت و فاعلیتش طبیعی و جبری است و یکی شعوری و اختیاری.

آنچه علم الهی ایجاب می‌کند این است که اثر فاعل مجبور از فاعل مجبور و اثر فاعل مختار از فاعل مختار صادر شود. علم الهی ایجاب نمی‌کند که اثر فاعل مختار از آن فاعل، بالاجبار صادر شود.

 

علم الهی منجر به جبر نمی‌شود

تعلق علم الهی به افعال انسان یعنی اینکه خدا از ازل می‌داند چه کسی به‌موجب اختیار و آزادی‌اش مطیع است و چه کسی معصیتکار.

لذا «انسان مختار بالاجبار است»، آدمی مجبور به اختیار است و نمیتواند اختیار داشتن را از خود سلب کند و یعنی نمی‌تواند مختار نباشد. پس نتیجۀ علم ازلی به افعال انسان جبر نیست بلکه نقطۀ مقابل جبر است.[1]

این مهم است که دانسته شود که یک رخداد آن‌گونه که رخ می‌دهد در علم خدا هست نه آن‌گونه که در علم الهی هست رخ دهد.

علم تابع معلوم است نه آنکه معلوم تابع علم باشد.[2] پس تعلق علم ازلی الهی لزوماً محتوم بودن قتل را ثابت نمی‌کند. به‌علاوه، «کتب علیهم القتل» در آیه ارتباطی با علم الهی ندارد تا در چهارچوب آن ارزیابی شود، چه مفاد آیه به عالم تقدیر مربوط است نه علم ازلی الهی.

_______________________________________

برگرفته از کتاب شبهه پژوهی قرآنی (دفتر اول)

پیمایش به بالا