آیا زنازاده (ولد زنا، فرزند نامشروع) نمیتواند سعادتمند شود؟ آیا گناه والدین او مانع از سعادتمندی اوست و به هیچ وجه امکان بهشتی شدن را ندارد؟
سعادتمندی زنازاده در برخی اندیشهها ناممکن است. چه بسا سبب این انگاره آن است که طبق برخی روایات، سرنوشت زنازاده دوزخ است و نسلش از سعادت محروماند:
روایات شقاوت زنازاده
- «عن أبی هریرة قال: قال رسول اللّه (ص): ولد الزّنا شرّ الثّلاثة؛[1] فرزند زنا بدترین سه نفر است».
- عنه قال: إنّ رسول اللّه (ص) قال: «لَإن أمتع بسوط فی سبیل اللّه أحبّ إلیّ من أعتق ولد الزّنا؛[2] اینکه [شیء کوچکی چون] تازیانهای در راه خدا صدقه دهم [تا برای رزمنده یا حاجی مفید باشد]،[3] برایم محبوبتر است از اینکه زنازاده را آزاد سازم».
- عن عبداللّه بن عمرو بن العاص أنّ النّبی (ص) قال: «لایدخل الجنّة ولد زنیة؛[4] زنازاده وارد بهشت نمیشود».
- «إنّ ولد الزّنا لایدخل الجنّة إلی سبعة، فخفّف اللّه عن هذه الأمّة فجعلها إلی خمسة آباء؛[5] زنازاده تا هفت نسل وارد بهشت نمیشود، اما خدا به این امت تخفیف داد و آن را تا پنج نسل قرار داد».
- روایت سلیمان دیلمی از امام صادق (ع) : «یقول ولد الزّنا: یا ربّ ما ذنبی فما كان لی فی أمری صنع. فینادیه منادٍ و یقول له: أنت شرّ الثلاثة، أذنب والداك فنشأت علیهما وأنت رجس ولن یدخل الجنّة إلّا طاهر؛[6] فرزند زنا گوید: پروردگارا، گناه من چیست، من که نقشی در کار خود نداشتم؟ منادی ندا میدهد: تو بدترین سه نفری! پدر و مادرت گناه کردند و تو به وجود آمدی. تو پلیدی و جز پاک هرگز وارد بهشت نشود».
نقد و بررسی سعادت و شقاوت زنازاده
در بررسی و نقد این روایات چند نكته را باید یاد کرد:
نخست: سبب صدوری دو روایت اول از طریق عایشه نقل شده است كه مقصود از آنها را روشن میسازد.
چون این روایات به عایشه رسید ضمن انتقاد از سماع و نقل ناصواب ابوهریره، دربارۀ روایت اول گفت: این سخن پیامبر (ص) دربارۀ یكی از منافقان بود كه ایشان را آزار میداد. پیامبر(ص) به اصحابش فرمود: كیست مرا از شر او آسوده کند؟ گفته شد: ای رسول خدا، او علاوهبر این، زنازاده نیز هست. پس پیامبر(ص) فرمود: «هو شرّ الثلاثة؛ او [در مقایسه با پدر و مادرش] بدترین سه نفر است».[7]
بنابراین، شرّ بودن او به دلیل نفاق و آزار به پیامبر(ص) بود نه حكمی عام برای زنازادگان. بیتوجهی ابوهریره به سبب صدور حدیث باعث این برداشت نادرست شد.
عایشه دربارۀ سبب صدور روایت دوم میگوید: چون آیات ﴿فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ٭ وَما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ٭ فَكُّ رَقَبَةٍ﴾[8] نازل گردید به پیامبر(ص) گفته شد: ما چیزی نداریم آزاد كنیم، ولی برخی از ما كنیزانی سیهچرده دارند كه خدمتگزارند. اگر به آنان فرمان دهیم زنا كنند و فرزندانی بیاورند، و میتوانیم آنها را آزاد سازیم. در این هنگام پیامبر(ص) فرمود: «لإن أمتع بسوط فی سبیل اللّه أحبّ إلیّ من أن آمر بالزّنا ثمّ أعتق الولد».[9]
تأویلات برخی فقیهان از روایت اول نیز به سبب صدور نزدیک است.[10]
دوم: سه روایت اخیر- و نیز روایات اول اگر سبب صدور باعث تقییدشان نگردد- تضاد آشكار با آیۀ ﴿وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى﴾ دارد.
این تضاد بهحدی است كه عایشه نیز در انتقاد از ابوهریره در نقل دو روایت نخست، به این آیه استناد کرد.[11] ابنجوزی در سخنی استوار و در رد حدیث سوم میگوید: «هذا الحدیث ونحوه أحادیث مخالفة للأصول وأعظمها قوله تعالی: “وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى”؛[12] این حدیث و مانند آن مخالف اصولاند و مهمترین آنها سخن خداست: “وَلا تَزِرُ…”».
نیز محتوای این روایات با عدل الهی و آیات قرآن ناسازگار است. ازاینرو، برخی این روایات را تأویل میکنند.
برای نمونه، معنای روایت این است كه اطفال مؤمنان، كه قبل از بلوغ میمیرند در قیامت به پدر و مادرشان میپیوندند، ولی زنازاده به سبب پدر و مادرش بهشتی نمیشود.
برخی نیز گفتهاند: دلیل بهشتی نشدن زنازاده آن است كه فضائل را نمیتواند بهدست آورد و رذایل را آسان کسب میکند.
روشن است كه این تأویل نهتنها مشكل ناسازگاری با عدل الهی را حل نمیكند بلکه نه دلیلی قانعكننده دارد و نه رفعکنندۀ مشكلات موجود است.
شاید بتوان گفت زمینۀ پذیرش برخی فضایل در فرد زنازاده كمتر است، اما این موضوع هیچگاه به جبر منتهی نمیشود و راه سعادت و ورود به بهشت را بر وی نمیبندد بلکه صرفاً زمینههای نیل به سعادت را نامساعدتر میسازد، چنانكه دربارۀ آثار غذای حرام[14] و محیط ناسالم نیز چنین است.
ازاینرو، قرآن افرادی چون همسر فرعون را یاد میآورد كه در عین پرورش در محیط ناسالم سعادتمند شدند،[15] و در مقابل، کسانی چون پسر و همسر نوح و همسر لوط با وجود شرایط مساعد و غذای حلال راه شقاوت را پیمودند.[16] لذا اگر زمینۀ رشد برای زنازاده نیز كمتر باشد نمیتوان گفت به بهشت نمیرود. در غیر این صورت، هر روایت كه در این مقام مخالف عدل الهی باشد باید توجیه یا رد شود.[17]
این روایات به دلیل مخالفت آشكار با قرآن قابلاستناد نیستند، بهویژه آنكه اسنادشان معتبر نیست، زیرا غالباً در كتب دیگر فرقههای مسلمان نقل شده و از نظر برخی عالمان حود آنها نیز ضعیفاند.[18]
سید مرتضی در رد حدیث «شرّ الثلاثة» میگوید: «هذا غیر معتمد، لأنّ الخبر الّذی رواه خبر واحد لا یوجب علماً ولا عملاً ولا یرجع بمثله عن ظواهر الكتاب الموجبة للعلم؛[19] به این مطلب اعتمادی نیست، زیرا خبرش خبر واحدی است که نه موجب علم است و نه عمل، و با اینگونه روایات نمیتوان از ظواهر قرآن که علمآور است چشم پوشید».
اندیشمندانی همچون آیت الله معرفت پ نیز این روایات را جعلی میداند.[20] روایت اخیر مرفوع و مرسل است و قابلاستناد نیست.
_______________________________________________
برگرفته از کتاب شبهه پژوهی قرآنی (دفتر اول)