پرسش

جایگاه زنازاده (فرزند نامشروع) در جامعه اسلامی

چرا ولد الزنا (فرزند نامشروع) نسبت به دیگر افراد جایگاه پایین‌تری از نظر اجتماعی دارد؟ به عنوان مثال، ولدالزنا حق به دست گیری برخی مناصب حتی در حد امام جماعت شدن را ندارد. آیا این با کرامت انسانی ناسازگار نیست؟ آیا این مواخذه کردن یک نفر به خاطر خطای دیگران نیست؟

چکیده پاسخ
نسبت به افرادی مثل زنازاده که ویژگی‌های خاصی دارند باید توجه داشت که همه فقیهان آنان را از مناصب اجتماعی محروم نمی‌کنند بلکه کسی که مشهور به این وصف باشد را محروم می‌دانند. افزون بر این که محرومسازی چنین افرادی از برخی مناصب، عقلانی است همانگونه که برای تصدی مقام آموزگاری، هر کسی پذیرفته نمی‌شود. در واقع امامت جماعت، آموزگاری و ... مناصبی هستند که بیش از آنکه امتیاز به حساب آیند، نوعی تکلیف را برعهده فرد قرار می‌دهند؛ لذا محروم سازی عده‌ای از مقام امامت جماعت یا شاهد بودن و... با عدالت و کرامت انسانی ناسازگار نیست. علاوه بر اینکه قرارگرفتن این افراد در این مناصب، گاهی ایشان را در معرض آن قرار می‌دهد که به خاطر منصب مورد نظر، زنازادگی آن‌ها را به رخ آن‌ها بکشد یا آبروی او را ببرند؛ از اینرو چه بسا محرومیت چنین فردی از این مناسب به سود خود اوست.
پاسخ کامل

مسئله زنازاده (فرزند نامشروع) از چند جهت قابل بررسی است. گاهی از آن جهت که با کرامت انسانی ناسازگار است بدان توجه می‌شود و گاهی از آن جهت که احکام ولدالزنا ناعادلانه قلمداد می‌شود زیرا مواخذه یک نفر به واسطه گناه و خطای دیگران، برخلاف عدالت است.

لکن در حکم مذکور بایستی به چند نکته توجه کرد.

 

اول) کدام زنازاده؟جایگاه زنا زاده و فرزند نامشروع در جامعه

از نگاه برخی از فقیهان، مراد از زنازاده در مسائلی مثل امام جماعت، كسی است كه زنازادگی او مشخص باشد و در جامعه و جمع به آن شهره است. بنابراین، كسی كه در واقع زنازاده است، ولی بین مردم به این امر معروف نباشد یا مجهول‌النسب باشد چنین حكمی ندارد.

علامه حلی دراین‌باره می‌گوید: «أمّا من لایعرف أبوه ولاعلم كونه ولد زنا فالوجه صحّة إمامته؛[1] اما کسی که پدرش و نیز زنازادگی‌اش معلوم نیست، نظر ما صحت امامت جماعت اوست».

نیز شهید اول در یكی دیگر از احكام ولد زنا، حتی بر سر زبان بودن زنازادگی فرد را كافی نمی‌داند و وجود علم به آن را شرط می‌داند: «فلا اعتبار بمن تناله الألسن وإن كثرت ما لم یحصل العلم؛[2] پس به کسی که زنازادگی‌اش بر سر زبان‌هاست هرچند بسیار، اعتباری نیست مگر به آن علم حاصل نشود».

 

دوم) مناصب حساس، شرایط خاص دارند

جایگاه امامت جماعت جایگاهی مقدس است و شرایطی دارد. از اینرو اینکه در یک جامعه برخی مناصب حساس، خاص و مقدس شرایط ویژه داشته باشد، برخلاف عدالت نیست. به عنوان مثال معلم به واسطه آنکه در تربیت و آموزش فرزندان و نسل آینده اثرگذار است، جایگاهی ویژه در جامعه دارد.

از  اینرو در جوامع مختلف برای جذب معلم، شرایط خاصی را برای گزینش قرار می‌دهند؛ بلکه گاهی کسانی که در ملح زندگی و شهر خود شهرت مناسبی نداشته باشند، از منصبی مثل قضاوت و آموزگاری منع می‌شوند؛ چراکه چنین شهرتی مانع از اثرگذاری تربیتی یا نفوذ حکم قضایی وی در جامعه خواهد بود.

جایگاه زنازاده و فرزند نامشروع در جامعه

لذا علامه حلی با اشاره به این جایگاه، امامت كسی را كه پدرش شناخته‌شده نیست را اگرچه صحیح می‌داند ولی در عین حال مكروه قلمداد می‌کند: «لأنّ الإمامة موضع فضیلة فلا ینبغی أن یتقدّم من لایعرف أبوه؛[3] زیرا امامت جایگاه ارزشمندی است و سزاوار نیست کسی جلو بایستد که پدرش مشخص نیست».

از اینرو باید گفت در بینش اسلامی، برخی مناصب همچون آموزگاری،  امامت جماعت، قضاوت و… اثراتی ویژه دارند و بیش از آنکه امتیاز و انتفاع باشند، نوعی انجام وظیفه و مسئولیت‌پذیری می‌باشند؛ لذا قرار دادن برخی شروط خاص برای بهتر انجام شدن این مسئولیت‌ها منافاتی با کرامت انسانی یا عدالت اجتماعی ندارد.

 

سوم) نداشتن شرایط تصدی برخی مناصب، برخلاف عدالت و کرامت انسانی نیست

نداشتن شرایط امامت جماعت لزوماً به معنای نقص یا ارتكاب جرم یا بی‌ارزشی فرد نیست. از سویی، اگر فرد مشهور به زنازاده بودن عهده‌دار چنین منصبی شود حیثیت وی خدشه‌دار می‌شود و آماج سخنان كنایه‌آلود و نگاه‌های معنادار می‌گردد. روشن است که او در زنازادگی‌اش مقصر نیست و برای رهایی از هرگونه تحقیر، به سود اوست که این‌گونه مناصب را عهده‌دار نشود.

 

چهارم) محرومیت زنازاده از برخی مناصب، به سود اوست

حضور زنازاده (فرزند نامشروع) در برخی مناصب حساس مثل قضاوت، شهادت دادن، امام جماعت موجب آن است که بیشتر در معرض تعاملات اجتماعی قرار گیرند؛ در نتیجه برای اینکه در جامعه دچار آزار و اذیت روحی نشوند، مناسب‌تر است که در این مناصب قرار نگیرند.

به عنوان مثال اگر زنازاده بتواند شاهد دعاوی مختلف قرار گیرد، چه بسا فرد محکوم شده برای رهایی از محکومیت، نامشروع بودن شاهد را علنی کند و به تخریب وجهه اجتماعی او بپردازد. از اینرو مناسب‌تر است که از همان ابتدا چنین افرادی در مناصب حساسی مثل شهادت و قضاوت قرار نگیرند.

لذا این‌گونه احكام فقهی پاسداشت حقوق معنوی و آبروی اجتماعی افراد است، بی‌آنكه آنان را از رسیدن به سعادت بازدارد یا محكوم به تحمل بار گناه دیگران نماید. دیگر احكام زنازاده نیز با همین تحلیل توجیه‌پذیرند.

_________________________________________________

برگرفته از کتاب شبهه پژوهی قرآنی (دفتر اول)

پیمایش به بالا