آیا پیامبر (ص) در جریان فتح مکه به خشونت و تحمیل عقیده متوسل شد؟
تحمیل عقیده همراه با خشونت از اموری است که بشریت بهویژه عصر کنونی نه از آن استقبال کرده و نه آن را مشروع میداند. در حقیقت تحمیل عقیده نه موجب شکلگیری درست عقاید باطنی و نه موجب رشد انسان میشود. (برای مطالعه بیشتر به اینجا مراجعه کنید) بر این اساس نسبت به جریان فتح مکه نیز بایستی به نکات ذیل توجه داشت تا دریافت که آیا فتح مکه و اسلام آوردن مشرکان، مبتنی بر تحمیل عقیده بوده است؟!
فتح مکه در آیینه تاریخ
براساس قرارداد صلح حديبيه ميان سران قريش و پيامبر(ص)، طرفين تعهد نمودنـد از قيام مسلحانه و نيز تحريك همپيمانان خود بر ضد يكديگراجتناب ورزند.
مدتي بعد سـران قريش با زير پا نهادن پيمان، در ميان قبيله «بنـوبكر» اسـلحه پخـش كـرده آنـان را تحريـك كردند كه شبانه به قبيله «خزاعه» – كه با مسلمانان همپيمان بودند – حمله ببرند. حتي دستهای از قريش شبانه در جنگ ضـد «خزاعـه» شـركت كردنـد.
در نتيجـه ايـن حملـه، شـماري از خزاعه در حال عبادت يا در خواب كشته شدند ودستهاي اسير گشـتند و عـدهاي نيـزآواره مكه شدند. آوارگان نداي مظلوميت خويش را به پيامبر(ص ) رساندند. پيامبر(ص ) نيز وعده ياري آنان را داد، اقدامي كه در نهايت به برانداختن حكومـت ظالمانـه قـريش و فـتح مكـه منتهي گرديد.
به هر روي، در پي پيمانشكني مشركان و استمداد طايفه خزاعه، لشگرده هزار نفـري مسلمانان به سمت مكه حركت كردند.
براي آنكه اين مركز مقدس بـدون خـونريزي فـتح گردد، پيامبر(ص ) اقدامات گوناگوني انجام داد؛ از جمله اينكـه در چنـد كيلـومتري مكـه دستور داد سربازان اسلام در نقاط مرتفع آتش افروزند تا با ايجاد وحشت در دشـمن، آنـان را وادار كند بدون مقاومت تسليم شوند. بدينسان مكه بدون خونريزي فتح گرديد.
عليرغم سابقه طـولاني قـريش در آزار و اذيت و قتل مسلمانان، پيامبر (ص ) فرمان عفو عمومي را صادر كرد، و جمله تـاريخي خـود را كه حاكي از بزرگي روح حضرت و آموزههاي مسالمتآميز اسلامي بود به اين صـورت بيان كرد:
«ابوسفيان ميتواند به مردم اطمينـان دهـد كـه هـر كـس بـه محـيط مسـجدالحرام پناهنده شود يا سلاح به زمين بگذارد و بيطرفـي خـود را اعـلام كنـد يـا درب خانـه اش را ببندد يا به خانه ابوسفيان (و به نقلي، خانه حكـيم بـن حـزام) بـرود از تعـرض ارتـش اسـلام محفـوظ خواهـد مانـد.» [1]
تحمیل عقیده و خشونت بر مشرکان؟!
نكته قابل توجه آن است كه در اين جريان، اثـري از اجبـار مشـركان بـرتغييـرعقيـده مشاهده نميگردد.
آنچه در تاريخ گزارش شده صـرفا آن اسـت كـه «ابوسـفيان» بـه عنـوان سركرده مشركان و دشمن سرسخت اسـلام، توسـط عبـاس عمـوي پيامبر (صـلّي االله عليـه و آله)تهديد شد كه اگر اسلام نيـاورد جـانش در خطـر اسـت. وي نيـز بـه ظـاهراعتـراف بـه يگانگي خدا و رسالت پيامبر نمود.
روشن است كه ايـن گونـه ايمـان آوردن بـه هـيچ روي مورد نظراسلام نيست و بدين سبب به افراد عادي نيزتسري نيافته است.
بنابراين، الزام ابوسفيان به اسلام ظاهري صرفا براي آن بود كه بزرگتـرين مـانع از سـر راه گرايش مردم مكه به اسلام برداشته شود، چرا كه افرادي مانند او ساليان درازي بود كـه محيطي پر از رعب و وحشت به وجود آورده بودند و كسي جرأت نميكـرد دربـاره اسـلام فكر كند يا تمايلات خود را ابراز نمايد.
به ديگر سخن، اگر اسلام ظاهري ابوسفيان براي او فايدهاي نداشت، براي افراد تحت سيطره او مفيد بود و از ايجـاد درگيـري و خـونريزي نيـز جلوگيري ميكرد. [2]
اهداف فتح مکه
براين اساس، چنين مينمايد كه فتح مكه اهداف زيررا دنبال ميكرده است:
نخست؛ مقابله بـا عهدشـكنيهـا و تجـاوزات مشـركان بـه قبـايلي همچـون خزاعـه و جلوگيري از تكرار آن.
دوم؛ براندازي «حكومت» ظالمانه قريش كـه از سـردشـمني و كينـه تـوزي، «مـانعي» جدي بر سر راه آزادي عقيده و اسلام آوردن افراد بود، بـدين جهـت آيـاتي كـه در سـوره ممتحنه درباره مشركان قريش در جريان فتح مكه نزول يافته، بر «دشمن» بودن آنـان تأكيـد فرموده است (ممتحنه 1-2 : و 7) و نه صرفا عقيده باطل آنها.
سوم؛ محو آثار شرك و بتپرستي كه نمودي برجسته داشت؛ رسول خدا (صـلّي االله عليه و آله)در جريان فتح مكه، بتهاي موجود در مسجدالحرام را نابود ساختو گـروههـايي را به اطراف مكه اعزام كرد تا بتخانههـاي اطـراف را ويـران كننـد.[3]
تعبير قرآن نيـزنشـان مـيدهـد كـه عمـوم مشركان مكه با اختيار خود به اسلام گرويدند. ( نصر1-2 )
______________________________
برگرفته از مقاله آزادی یا اجبار عقیده در موازنه میان «لا اکراه فی الدین» با آیات قتال؛ نوشته دکتر جواد ایروانی