مذهب و دین و دینداری از جمله مسائل بنیادین در جوامع مختلف است. حس عمومی[1]، عمدتاً افراد را به افراد دیندار و افراد بیدین تقسیمبندی میکند. این تقسیمبندی مربوط به استعمال عامیانه است که فایده عملی دارد. جامعهشناسی دین در ایران نیز بر اساس این تقسیمبندی مباحث خود را سازماندهی کرده است. مبتنی بر این تقسیمبندی، مدرنیته و علم سکولار غربی در فضایی خارج از دین شکل گرفتهاند و متدینان به دین اسلام، درون دین قرار دارند.
با این حال، اگر قرار باشد با نگاه علمیتر و فنیتر به قضیه نگاه کنیم، افراد به دیندار و بیدین تقسیم نمیشوند بلکه دینداری افراد به دینداری صادق یا دینداری کاذب تقسیم میشود. در این تقسیمبندی فنی، هیچ فردی خارج از قلمرو دین نیست. حتی یک شخص منکر و آتئیست هم به نوعی دارای مذهب است. مناسک و باورهایی دارد و تلاش میکند از این مناسک و باورها در مقابل ادیان دیگر دفاع کند. «مشرک به معنای بیخدا نیست بلکه به معنای کسی است که خدای اضافی دارد» (شریعتی، 1390: صص 11-12)
اگر تقسیمبندی عامیانه تبدیل به تقسیمبندی فنی شود، بسیاری از موضوعات درون جامعهشناسی دین در ایران مانند سنجش دینداری به شکل دیگری طراحی و صورتبندی میشود. طبق این تقسیمبندی فنی، مدرنیته و علم سکولار غربی نیز نوعی مذهب است. پذیرش مدرنیته منجر به تغییرات ساختارشکنانه در دین معارض با مدرنیته میشود همچنان که پذیرش دین معارض با مدرنیته، معادله معکوسی به وجود میآورد. (پارسانیا، 1387: ص 30)
سنجههای دین داری و مذهبی بودن
در تقسیمبندی عامیانه، میزان دینداری و بیدینی افراد سنجیده میشود درحالیکه در تقسیمبندی فنی، میزان دوری و نزدیکی دینداریها به صدق سنجیده میشود. وبر در سخنرانی علم در مقام حرفه[2] بر این تقسیمبندی فنی تأکید میکند. «یونانیها قربانی میدادند ما هم هنوز همین کار را میکنیم. تنها چیزی که میتوان فهمید این است که برای این یا آن نظام، الوهیت چیست؟» (وبر، 1382: ص 172)
اگر مسئله تبدیل به جنگ بین نظامهای دینی شد، آنگاه میبایست میزان دوری و نزدیکی نظامهای دینی را به صدق تشخیص داد. این سوال مطرح میشود که کدام مناسک و باورهای دینی درست و کدام یک خطا است.
تشخیص صدق و کذب دینداری و نظامهای دینی، ابزار مخصوص به خود میخواهد. ابزار متناسب با موضوع طراحی میشود. اگر قرار باشد طول و مسافت را اندازه بگیریم، از متر استفاده میکنیم و اگر قرار باشد وزن را اندازه بگیریم، از ترازو استفاده میکنیم و اگر قرار باشد سطح را اندازه بگیریم باید از تراز استفاده کنیم و… ابزار وابسته به موضوع خود است. «هندسهدانان نسبت در اندازهها را به زیادی در اندازه بین دو چیز بزرگ از یک جنس تعریف کردهاند. مراد آنها از یک جنس همان نسبت میان دو سطح، دو خط یا دو حجم ا
ست نه اینکه نسبت بین سطح و خط، حجم و سطح و حجم و خط مرادشان باشد» (فارابی، 1399: ص 205)
طبق این مسئله، بازسازی جامعهشناسی دین در ایران منوط به اولاً تغییر موضوع از دینداری و بیدینی به دینداریهای صادق و کاذب است و ثانیاً تدارک ابزارهایی که بتواند میزان دوری و نزدیکی دینداری به صدق را اندازه بگیرد. افزون بر این، محصول این نگره، توجه به این نکته است که حتی علم سکولار و نیز رویکردهای آتئیستی که در صدد محکومسازی دین در ذیل عناوینی چون ایدئولوژی، مذهب و دین میباشند، خود گونهای از دین قلمداد میشوند. در این صورت بایستی نگریست که کدام دین، دارای صدق و انطباق بر حقیقت و کدام یک دچار انحراف از واقعیت است.