پیشرفت و شکوفایی جامعه انسانی یکی از موضوعاتی است که بسیاری از اندیشمندان را به خود مشغول ساخته است. اینکه یک جامعه در چه حالتی رشد می کند؟ اینکه یک جامعه چگونه شکوفا میشود؟ آشکاراست که پاسخ به این پرسش، علل انحطاط جامعه را نیز روشن میسازد؟ یعنی اگر جامعهای به شکوفایی و رشد نرسد، دچار رکود یا انحطاط خواهد شد.
از نگاه قرآن کریم تغییر جامعه به عنوان امری غیبی در نظر گرفته نمیشود. یعنی چنین نیست که یک جامعه بدون توجه به شاخصههای پیشرفت، بتواند به شکوفایی برسد. شاخصه پیشرفت از نگاه قرآن کریم، تغییر درونی خود جامعه است.
جامعه بدون تلاش پیشرفت نمیکند
چنین نیست که یک جامعه بتواند بدون هیچ تلاش و اقدام مناسبی برای تغییر، بتواند به شکوفایی برسد. قرآن تغییر نعمت و سرنوشت هر ملت را منوط به تغییر درونی آنان میداند: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَه﴾؛[1] «یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتى را [به بلا، نكبت، شكست و شقاوت] تغییر نمىدهد تا آنكه آنان آنچه [از صفات خوب و رفتار شایسته و پسندیده] در وجودشان هست به زشتىها و گناه تغییر دهند. و چون خدا برای ملتى آسیب و گزند خواهد [براى آن آسیب و گزند] هیچ راه بازگشتى نیست»
﴿ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ﴾.[2] «این [كیفر سخت] ازآنروست كه خدا بر آن نیست كه نعمتى را كه به قومى عطا كرده [به عذاب و نقمت] تغییر دهد، تا زمانى كه آنان آنچه در خود [از عقاید حقّه، حالات پاک و اخلاق حسنه] دارند [به كفر، شرک، عصیان و گناه] تغییر دهند، و یقیناً خدا شنوا و داناست»
بر این اساس، رویکرد و رفتار افراد جامعه عاملی مؤثر برای رشد و شکوفایی یا انحطاط جامعه است. عملکرد مثبت آنان موجب پیشرفت و عملکرد منفی آنان منجر به انحطاط شده و نعمتها را به نقمت تبدیل میکند.
رحمت الهی و محافظت از جامعه
با این حال در قرآن کریم به این مهم توجه داده شده است که رحمت الهی در بسیاری از موارد از پسرفت، انحطاط و آسیب به جامعه انسانی جلوگیری میکند. بسیاری از رفتارهای آدمیان نادرست و منجر به رشد فساد و در نهایت اضمحلال جامعه میشود ولی عفو الهی شامل حال آنها میشود و در نتیجه پیامدهای منفی آنها در جامعه بروز نمیکند.
علامه طباطبایی در ذیل آیه ﴿وَما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَیْدِیكُمْ وَیَعْفُوا عَنْ كَثِیرٍ﴾[3] معتقد است که بسیاری از اعمال بد انسانها عفو میشود و پیامدی ندارد.[4] اگرچه تغییر منفی، سلب نعمت و انحطاط جامعه ناشی از عملکرد منفی افراد است ولی هرگونه عملکرد منفی منجر به انحطاط نمیشود زیرا خداوند از بسیاری از آنها چشمپوشی میکند.
لازم به ذکر است اگرچه عملکرد منفی برخی افراد در جامعه منجر به اتفاقات سهمگین و ناگوار میشود تا جایی که حتی بر اساس برخی آموزهها، برخی حوادث طبیعی نیز ناشی از عملکرد منفی آدمیان است، ولی با این حال رویکرد برخی مفسران در تفسیر آیات پیشین بیشتر به سمت مسائل اجتماعی است نه حوادث طبیعی.
پیروزی و شکست، عزت و ذلت، و پیشرفت و عقبماندگی یک ملت در گرو عملکرد مثبت آنان در عقاید و اخلاق و رفتار است نه شانس و اتفاق.[5]
تلاش دستورالعملی برای موفقیت و پیشرفت
در حقیقت دقت در فصای این آیات ما را به مفهومی عمیقتر و حقیقتی متعالی رهنمون میسازد که راز موفقیت و دستورالعمل حیاتبخش جوامع و نسخهای تمدنساز است.
در آیۀ نخست (11 رعد) مقصود این نیست که ملتی برخوردار از امنیت و رفاه در صورت انجام مناسک مذهبی همچون نماز و دعا نعمتش پایدار میماند و در صورت معصیت نعمتش سلب میشود. این برداشت سطحی، محدود و ناقص است.
آنچه در این آیه تأکید میشود «تغییر» است، تغییر از جهل و تنپروری و کمکاری بهسمت دانش و کوشش و پشتکار، تغییر از تفرقه و نزاع بهسمت وحدت و همدلی، و تغییر از فساد و تبعیض و ستمپذیری بهسمت صلاح و شایستهسالاری و مبارزه با استعمار و استثمار، و یا در هریک از این موارد، عکس آن عمل کردن.
«آری، خداوند فقر و محرومیت ما را تغییر نمیدهد تا زمانی که دریابیم فقر از زمین است نه از آسمان. علیه استثمار به مبارزه برخیزیم و متکی به خود کارخانه بسازیم و مزرعه آباد کنیم. خداوند جهل و عقبماندگی علمی ما را تغییر نمیدهد تا اینکه خود دانشگاه و آزمایشگاه تأسیس نماییم. خداوند بردگی ما را تغییر نمیدهد تا آنکه خود در برابر ظالمان و استبدادگران بایستیم».[6]
دربارۀ حوادث طبیعی نیز تغییر نعمت به نقمت را نمیتوان محدود به گسترش گناهانی کرد که مانع نزول برکات میشود بلکه از یک سو، مداخلههای بشر در محیطزیست که باعث بروز پدیدههای نامتعارف طبیعی میشود نوعی تغییر منفی است که نعمت را تبدیل به نقمت میکند
از دیگر سو، به خدمت گرفتن دانش و فناوری برای مصونیت از حوادث طبیعی و مواردی چون مقاومسازی ساختمانها در برابر زلزله و طوفان، بیابانزدایی و استفادۀ بهینه از سفرههای آب زیرزمینی تغییری مثبت است که نعمتها را حفظ و نقمتها را رفع میکند. عبارت صدر آیه تأییدی بر این مدعاست: ﴿لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ﴾.[7]
مأموران الهی که براساس روایات[8] فرشتگاناند انسان را از گزند بسیاری از حوادث که بخشی از آنها جزء لوازم طبیعیاند حفظ میکنند. پس از این عبارت، تغییر در وضعیت و سرنوشت منوط به تغییر در افراد شده است.
یکی از مصادیق این تغییر تغییر رویکرد آدمی در زندگی و استفاده یا عدماستفاده از ابزارهای مادی و معنوی برای دفع بلاهاست. بیگمان، عناصر معنوی مانند دعا و صدقه و عوامل مادی مانند رعایت اصول مهندسی در ساختوساز تغییری مثبت است که باعث کمتر شدن خسارات حوادث میشود.
بنابراین، اگرچه جهتگیری آیه بیشتر بهسمت تغییر نعمت به نقمت است، ولی چنانکه بسیاری از مفسران دریافتهاند، اختصاص به این مورد ندارد و تغییر مثبت را نیز شامل میشود.
بنابراین بسیاری از تغییرات مثبت یا منفی جوامع ناشی از رفتار مثبت و منفی آدمیان است. اگرچه بسیاری از عملکردهای نادرست انسانها به واسطه عفو و رحمت الهی بیاثر میشوند و نیز اگرچه برخی از بلایا و مصیبتهای بشری جنبه آزمایش داشته و زمینه شکوفاسازی استعدادهای بشر را فراهم میآورد ولی اصل تأثیر عملکرد انسان در رشد یا انحطاط جامعه غیرقابل انکار است.
در روایات نیز به این نکته اشاره شده است که عوامل متعددی در سلب نعمت و نزول نقمت دخیلاند که برخی رفتارهای ناشایست مانند ظلم تأثیر بیشتری دارند.
امیرمؤمنان (ع) فرمود: «لیس شیء أدعى إلى تغییر نعمة اللّه وتعجیل نقمته من إقامة على ظلم فإنّ اللّه سمیع دعوة المضطهدین (المظلومین) وهو للظّالمین بالمرصاد؛[9] هیچچیز مانند ستمکاری نعمت خدا را دگرگون نمیکند و کیفر او را نزدیک نمیسازد، زیرا خداوند دعای ستمکشیدگان را میشنود و در کمین ستمکاران است».
نیز فرمود: «إیّاك والدّماء وسفكها بغیر حلّها، فإنّه لیس شیء أدنى لنقمة ولا أعظم لتبعة ولا أحرى بزوال نعمة وانقطاع مدّة من سفك الدّماء بغیر حقّها؛[10] از خونریزی بپرهیز و از خون ناحق پروا کن که هیچچیز مانند خون ناحق کیفر الهی را نزدیک نسازد و مجازات را بزرگ نکند و نابودی نعمت را سرعت نبخشد و زوال حکومت را نزدیک نگرداند». عبارت «لیس شیء أدعى» نشان میدهد که ظلم یکی از عوامل مهم سلب نعمت است.
_____________________________________________
برگرفته از کتاب شبهه پژوهی قرآنی (دفتر اول)