شاخصه عقلانیت دینی
در عقلانیت دینی و مسائل مربوط به آن، مسئله اصلی آن است که آیا گزاره‌های دینی عقلانی هستند؟ آیا با تحلیل منطقی می‌توان درستی آن‌ها را تأیید کرد؟ لکن قبل از آن ضروری است تا مشخص شود که معنا و شاخصه عقلانیت دینی چیست؟ در چه حالتی می‌توان گفت یک…
نویسنده: محمدحسن محمدی

شاخصه عقلانیت دینی

در عقلانیت دینی و مسائل مربوط به آن، مسئله اصلی آن است که آیا گزاره‌های دینی عقلانی هستند؟ آیا با تحلیل منطقی می‌توان درستی آن‌ها را تأیید کرد؟ لکن قبل از آن ضروری است تا مشخص شود که معنا و شاخصه عقلانیت دینی چیست؟ در چه حالتی می‌توان گفت یک دین و گزاره‌های آن عقلانی می‌باشند و در چه حالت می‌توان آن را غیرعقلانی دانست؟

البته باید توجه داشت که با فرض عقلانی بودن دین نیز باید بررسی کرد که آیا عقلانیت همه بخش‌ها و تمامی گزاره‌های دین را در بر می‌گیرد یا برخی را؟[1]

اگرچه بحث از عقلانیت دین شامل همه ادیان می‌شود ولی آنچه در این نوشتار محل بحث است ادیان ابراهیمی است. نکته دیگری که باید به آن تذکر داده شود آن است که مقصود از گزاره‌های دینی تنها گزاره‌های اصیلی دینی یعنی گزاره‌هایی است که در کتب آسمانی و سنن انبیا و اوصیاء الهی آمده است نه هرآنچه درباره دین شکل گرفته و آورده علما و مفسرین مذهبی است. (برای مطالعه بیشتر: عقلانیت دینی و عقلانیت مدرن)

دیدگاه‌ها در نسبت دین و عقلانیت

در رابطه با نسبت دین و عقلانیت سه دیدگاه عمده وجود دارد:

  1. عقلانیت حداکثری: به این معنا که تمامی گزاره‌های دینی مستقلا بر اساس عقل و منطق اثبات‌پذیر هستند
  2. ایمان‌گروی: این دیدگاه که در تقابل کامل با دیدگاه اول است، مدعی است که نه تنها هیچ گزاره دینی اثبات عقلی و منطقی ندارد بلکه سنجش عقلانی آن به معنای فقدان ایمان و گونه‌ای از پرستش علم و منطق است نه خداوند لذا اجتناب از اثبات منطقی امری ضروری است
  3. عقل‌گرایی انتقادی: گزاره‌های دینی فی الجمله قابلیت اثبات‌پذیری دارند اما همه آنها چنین نیستند لکن همگی نقدپذیر هستند[2]

لزوم تفکیک گزاره‌های نظری و عملی دین از همدیگرعقلانیت دینی

فارغ از مباحثی که در تبیین و نقد هر یک از نظریات فوق وجود دارد، ضروری است که در بررسی گزاره‌های دینی بین گزاره‌های نظری و عملی تفکیک قائل شد. این در حالی است که در هیچ کدام از نظریات فوق چنین نشده است[3]

در واقع دین و گزاره‌های دینی در دو ساحت نظری و عملی جریان دارند؛ از اینرو عیار عقلانیت آن‌ها نیز بایستی در این دو ساحت بررسی شود. یکسان‌انگاری این دو، در فهم عقلانیت دینی خود خطایی غیرعقلانی است؛ چراکه معیار سنجش عقلانیت در حوزه نظر و عمل، واحد نیست.

مقصود از گزاره‌های نظریِ دین گزاره‌هایی است که موجب افزایش معرفت بشر در حوزه جهان‌شناسی، انسان‌شناسی و خداشناسی می‌شود و جنبه اعتقادی دارد، هرچند ممکن است در مقام عمل دارای ثمراتی باشد اما گزاره‌های عملی، گزاره‌هایی هستند که در درجه نخست بشر را به عمل دعوت می‌کند، هرچند ممکن است موجب افزایش معرفت بشر نیز شود. بر این اساس مباحث اعتقادی(الهیات) در حوزه مباحث نظری قرار گرفته و اخلاق و احکام فقهی در زمره مباحث علمی قرار می‌گیرد.[4]

شاخصه عقلانیت با نگاهی به نظریه ادراکات حقیقی و اعتباری

به نظر می‌رسد در تبیین شاخصه عقلانیت دینی در دو ساحت نظری و عملی، دیدگاه علامه طباطبایی در تفکیک ادراکات حقیقی و اعتباری کارآمد باشد. از نگاه وی ادراکات به ادارکات حقیقی و اعتباری تقسیم می‌شوند.

مقصود از ادراکات حقیقی، گزاره‌هایی است که در جهت کشف واقعیت خارجی بوده و حاکی از امور حقیقی هستند. این امور حقیقی در خارج موجودند چه ما آن‌ها را درک کنیم یا نکنیم. ادراکات ما منعکس کننده آن واقعیات خارجی است[5] مثل درکی که ما از خداوند، عالم یا موجودی به نام انسان داریم.

ادراکات اعتباری، درجهت کشف واقعیت‌های خارجی نیست بلکه واقعیتی در پَسِ ادراک ما وجود ندارد بلکه نیازهای طبیعی و ضرورت‌های زندگی اجتماعی منجر به اعتبار آن‌ها می‌شود[6] مثل اعتبار ریاست که واقعیتی خارجی ندارد بلکه جهت سامان یافتن نظام‌های اجتماعی اعتبار می‌شود، یا قوانین راهنمایی و رانندگی. این اعتبارات برای دستیابی به فایده و جلوگیری از مفسده و ضرر است تا در پرتو آن انسان به سعادت رسیده و از شقاوت دور شود.

به صورت اجمالی می‌توان اصول اعتقادی دین را در زمره ادراکات حقیقی و گزاره‌های اخلاقی و هنجارهای دینی را در زمره گزاره‌های اعتباری دانست.

عقلانیت دینی در گزاره‌های نظری

در عقلانیت گزاره‌های نظریِ دین باید توجه داشت که عقلانیت می‌تواند با واسطه باشد و گاه می‌تواند بی‌واسطه باشد.

در عقلانیت دینی این بدان معنا نیست که  همه این گزاره‌ها بدون واسطه قابل اثبات منطقی و عقلی هستند بلکه برخی بدون واسطه و برخی با واسطه، به صورت عقلانی اثبات می‌شوند[7]

به طور کلی گزاره‌های اصولی، کلی و کلان دین همچون اصل وجود خدا، اصل معاد، ضرورت نبوت و… اثبات مستقیم عقلی می‌باشند اما گزاره‌هایی که حاکی از اموری جزئی همچون اقسام فرشتگان و چگونگی معراج یا نحوه محاسبه اعمال در قیامت است، با واسطه اثبات می‌شوند.

دلیل عقلانی بودن گزاره‌های دسته اول نیز ادله عقلی است که در کتب فلسفه اسلامی و کلام با مقدمات صرفا عقلی اثبات شده‌اند، بدون اینکه از هیچ مقدمه نقلی کمک بگیرد.[8]

با واسطه بودن آن‌ها دلیلی بر عقلانی نبودن آن‌ها نیست بلکه گزاره‌های باواسطه، عقلانیت خویش را از مبانی‌شان تغذیه می‌کنند. به عنوان مثال بعد از اثبات خداوند و اثبات وحی و عصمت پیامبران، عقل حکم می‌کند که چون خداوند از طریق وحی از مساله صراط و میزان سخن گفته است و او دانای مطلق است و هیچ انگیزه‌ای برای دروغگویی ندارد، پس همچون اصل وجود خداوند و صداقت او و فرستادگانش که اثبات شد، محتوای وحی و اخبار انبیا نیز عقلانی می‌باشند.

عقلانیت گزاره‌های عملی دین (قوانین دینی)

گفته شد که گزاره‌های فقهی و اخلاقی(اعتباری) خبر از حقایق خارجی نمی‌دهند بلکه وابسته به اعتبار هستند و اعتبار نیزبه شرایط زیستی و… انسان وابسته است. از اینرو نمی‌توان برای اثبات این گزاره‌ها استدلال عقلی و منطقی- که مختص به امور حقیقی و واقعی است- اقامه کرد. به عبارت دیگر معیار عقلانیت دینی در گزاره‌های عملی، از قبیل گزاره‌های منطقی و ریاضی نیست. گزاره‌های منطقی و ریاضی جهان‌شمول، کلی و ثابت هستند که ملاک تشخیص واقعیت از توهم می‌باشند.

دین و عقلانیت

در مقابل اما گزاره‌های عملی (اعتباری) وابسته به اعتبار کسی است که برای رفع نیازی از فرد یا جامعه آن را اعتبار کرده است.

در واقع گزاره‌های اخلاقی و هنجاری دین، چون از سنخ اعتباریات هستند، وابسته به نیازهای واقعی انسان می‌باشند. اگر اعتباری به صورت دقیق و کامل بتواند نیاز واقعی انسان را پاسخ دهد، آن اعتبار (که یا ارزش اخلاقی است یا هنجار اجتماعی) امری عقلانی خواهد بود ولی اگر نتواند نیازهای واقعی انسان را تأمین کند، غیرعقلانی خواهد بود.

در واقع گزاره‌های اعتباری ناظر به پیامدهای عملی‌شان اعتبارسنجی می‌شود و عنوان عقلانی یا غیرعقلانی را به خود می‌گیرند.[9] اگر پیامد گزاره‌های عملی دین، سعادتمندی و رفع نیازهای واقعی بشر باشد و بتواند نیازهای فردی و جمعی انسان را تأمین کند، عقلانی است؛ درغیر این صورت گزاره‌ای غیرعقلانی است.

البته باید توجه داشت که در این زمینه نیازمند مطالعات میدانی دقیق و تحلیل‌های عمیق هستیم؛ به این معنا که بایستی تأثیرات دین بر آرامش روانی، آرامش اجتماعی، وحدت‌بخشی و … را در افق‌های چندساله مطالعه کرد تا بتوان به عقلانیت دینی در ابعاد عملی آن پی برد.

تفکیک دین از دیندار

در حوزه عقلانیت دینی باید توجه داشت که برخی مطالعات از قبیل مطالعات تاریخی و با رویکرد پدیدارشناختی به این مسئله می‌نگرند. در این تحقیقات در واقع رفتار دینداران و باورمندان به یک دین مورد توجه است نه خود گزاره‌های دینی.

این در حالی است که آنچه مورد نظر این نوشتار است، بررسی خود گزاره‌های دینی است؛ نه رفتار دینداران. چه بسا ممکن است دینی عقلانی باشد ولی دینداران و باورمندان به آن، به سبب عوامل جغرافیایی، سیاسی و… از عقلانیتِ آن دین فاصله گرفته باشند و فقط در زیست ظاهری خویش، دین دار باشند.

از اینرو در تعیین عقلانیت یا عدم عقلانیت یک دین، توجه به این مسئله اهمیت ویژه‌ای دارد.

پیمایش به بالا