جهاد از جمله بایستهها و آموزههای اسلامی است که جنبههای سخت و دشواری را با خود به همراه دارد.[1] همین امر موجب شده تا مسئله جنگ در ادیان به یک چالش الهیاتی، اجتماعی و سیاسی تبدیل شود. اینکه ادیان و به طور خاص، اسلام چه نگاهی به جنگ دارد و چرا چنین نگاهی دارد؟
گونه شناسی جنگ
جنگ اقسام گوناگونی دارد، پیش از آنکه بخواهیم نگاه اسلام به جنگ را بررسی کنیم، ضروری است تا به گونههای جنگ توجه کنیم تا در پرتو آن مشروعیت یا نامشروع بودن جنگ تبیین شود. برای رسیدن به پاسخ تفصیلی در این زمینه باید بدین نکته توجه نمود که جنگ گاه میتوان از سنخ فتح و تهاجم باشد و گاه میتواند از سنخ دفاع باشد.
دفاع مشروعیت دارد و میتواند همراه با تقدس باشد. در واقع دفاع از ارزشهای انسانی، سرمایههای انسان و اطرافیان، همگی رفتاری انسانی و نیکوست. بدین جهت است که دفاع در اسلام مشروعیت دارد. جنگهای دوره پیامبر اسلام (ص) دفاعی بودند.
در واقع در زندگی بشر همواره افرادی بودهاند که با تکیه بر منطق زور و خشونت و برای رسیدن به منافع خویش، در صدد اشغالگری و غارت بودهاند. اسلام در این موارد به صراحت دستور به دفاع میدهد و چنین دفاعی را هم لازم و هم ارزشمند میداند. این مهم نه در اسلام بلکه لازمه زیست انسانی و عقلانی است.
بدین جهت، قرآن به جهاد بسیار اهمیت داده است.[2] در برخی از آیات قرآن به وضوح میتوان، ادبیات دفاعی را مشاهده کرد. به عنوان مثال در آیه 190 سوره بقره، قرآن دستور به جنگ دفاعی میدهد. «وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ» در همین آیه نیز به صراحت بیان میشود که تعدّی و تجاوزگری در جنگ ممنوع است.
اینها نشانگر آن است که نگاه اسلام به جنگ دفاعی، نگرشی جامع، واقعبینانه و در عین حال صلحآمیز و تعالیبخش است.[3]
بدین جهت بسیاری از اندیشمندان معتقدند: در اسلام هدف از جهاد دفع ستم و رفع ظلم است و برای رفع فتنه و حمایت از حقوق و آزادیها و جان و مال و سرزمین، مسلمانان باید همیشه آماده پیکار باشند و چون هدف اسلام نشان دادن راه سعادت و حفظ کرامت انسانی است بر همین اساس «هدف از جنگ نیل به صلح و عدالت است نه جهانگشایی، استعمار، سلطه بر ملتهای دیگر و مواردی از این قبیل».[4]
جنگ در اسلام هرگز جنبۀ تعرضی و انتقامی نداشته، بلکه تدبیری هوشمندانه برای حیات بشری است. اگر دفاع مشروعیت نداشته باشد، حیات انسانی در معرض تعدی و تجاوز غارتگران خواهد بود و همه مراکز مذهبی از همه ادیان به ویرانی میرسند و در نتیجه آن فساد و خونخواری عالمگیر میگردد.[5]
جنگهای اسلام در طول حیات پیامبر مهمترین دلیل این مدعاست. بدر، احد و خندق و مبارزات ایشان با یهود مدینه همگی در راستای دفاع بوده است و هیچ کدام رویکرد تهاجمی نداشته است. بر این اساس، رویکرد اسلام به جنگ، رویکرد دفاعی است.
جنگ ابتدایی؛ رویکرد دفاعی دارد
با وجود آنکه رویکرد اسلام در جنگ و جهاد، دفاعی است، اما جنگ ابتدایی یکی از موضوعاتی است که این رویکرد را با چالش مواجه کرده است. برای بسیاری از افراد این پرسش وجود دارد که اگر رویکرد اسلام، دفاعی است پس چرا در آموزههای اسلامی جنگ ابتدایی وجود دارد؟
برای پاسخ به این مسئله باید به این مهم توجه داشت که آیا جنگ ابتدایی به معنای تهاجم است؟ آنچه از گزارههای تاریخی و روایی بدست میآید این است که جنگ ابتدایی نیز، زمانی مشروع است که وسیلهای برای تحقق اهداف انسانی و الهی مانند عدالت، دفاع از آزادی، رهایی مظلومان، دفاع از شرف و آبرو و… شود. در واقع جنگ ابتدایی گونهای از دفاع[6] پیشدستانه، گونهای از دفاع غیرمستقیم وگونهای از دفاع از ارزشهاست.
از این روی در جنگ ابتدایی خود جنگ هدف نیست.[7] از نظر اسلام اگر برای کسب هدفی مادی جنگی برپا و آتشی افروخته میشود نامشروع و ناعادلانه بوده و مورد قبول نیست؛ بلکه دفاع برابر و مقابله به مثل در مقابل متجاوز، بازداشتن دشمن از تجاوز به حریم جامعه اسلامی و جنگی که دشمن را از تجاوز و تعدی بیشتر نیز بازداشته و به نوعی، بازدارندگی ایجاد مینماید، مشروع است ولو اینکه ابتدایی و پیشدستانه باشد.
تفاوت جنگ اهالی دین و جنگ دینی!
با وجود آنکه رویکرد کلی اسلام دفاعی و مقابله با هرگونه تهاجم و خشونت غیرانسانی است، ولی در طول تاریخ جنگهای مختلفی به نام ادیان آغاز شده است که خشونت و اعمال ضدانسانی آن بسیار بوده است. در این رابطه توجه به این نکته مهم است که اگرچه اسلام خودش از تحریف مصون است ولی در طول زمان بخشی از مسلمانان به دلیل فاصله گرفتن از اسلام یا رهبران مسلمان و نیز به دلیل روآوردن به منافع مادی (و فراموشی آموزههای اسلامی) به سوی تهاجم نیز پیش رفتهاند.
حتی باید دانست که جنگ میان ادیان نیز واژهای بیمعناست زیرا ادیان الهی همگی از جانب یک خدا هستن و طبیعتا در تعارض با یکدیگر نیستند. تعارضات و درگیریها در صورتی رخ میدهد که اهالی یک دین از آموزههای آن دین فاصله گیرد و عملا مسیر انحراف را بپیماید. بر این اساس، بخش مهمی از جنگهای مذهبی و دینی، جنگ اهالی مذاهب بوده است نه جنگ ادیان. (برای مطالعه بیشتر: جنگ مذهبی؛ جنگ مذهب یا پیروان مذاهب؟)
در واقع در ادیان الهی پیروان آن باگذشت زمان، براثر دوری از رهبر یا اولیای خدا یا تحریف کتب دینی، به تدریج، انحرافاتی را پذیرا شده و در سایه ادیان الهی سعی کردهاند از طریق غلبه و جنگ، جوامع یا ادیان و پیروان مذاهب دیگر را نابود سازند و دین و عقیده خود را گسترش دهند.